Donnerstag, 28. Juni 2012

داود مردی مقبول نظر خدا راز داود بود ؟؟؟

داود مردی مقبول نظر خدا 

پدر داود او بحساب  نمی آورد . زمانی که برگزیده شده بود برای پاشاهی قوم 
بعد از مسح او دوباره برای گله داری فرستاده شد . 
برادران تنی او نیز در زمانی که میخواست با جولیات بجنگد او را مسخره کردند . 
او را به دربار میخوانند و لی همان  برعلیه او گردید 
قومش میخواستند او را تحویل بدهند . 
تمام هم رزمانش ورشکسته گان و رد شدگان بودن 
او بهترین دوستش را از دست میدهد 
پسرش میخواست برای جا و مقام او را نابود سازد . 
حقیقتا راز پایداری داود در خدا چه بود 
کلام به ما میگوید در آیه شش . اما داود خویشتن را از یهُوَه، خدای خود، تقویت نمود.
او به مشکلات نگاه نمیکرد او به خدا اعتماد داشت 
من بتو پیشنهاد میکنم به خدا اعتماد داشته باش در تمامی طوفانهای زندگی به عیسی مسیح اعتماد کن 
او ترا ترک نمیکند . او ترا رها نمیکند . 

  مزامیر   باب ۵۶
 ۴ در خدا كلام‌ او را خواهم‌ ستود. بر خدا توكّل‌ كرده‌، نخواهم‌ ترسید. انسان‌ به‌ من‌ چه‌ می‌تواند كرد؟
  مزامیر   باب ۱۳۸
 ۳ در روزی‌ كه‌ تو را خواندم‌ مرا اجابت‌ فرمودی‌. و مرا با قوّت‌ در جانم‌ شجاع‌ ساختی‌.

داود هشتمین و جوانترین پسر از پسران یسّا از اهالی بیت لحم و از قبیله یهودا بود و به نظر می‌رسد که پدر او مردی فروتن بوده است. از نام مادر وی اطلاعاتی در دست نیست و در جایی نوشته نشده است، اما بعضی ها فکر می‌کنند که مادر وی ناحاش که در دوم سموئیل ۱۷: ۲۵ از او نامبرده شده است، می‌باشد.
سموئیل به طور ناگهانی و بر اساس راهنمایی خداوند وارد بیت لحم گردید و گوساله‌ای را قربانی کرده و خانواده یسا را نیز برای شرکت و خوردن از گوشت قربانی دعوت کرد و زمانی که داود را نزد او آوردند، توانست تشخیص دهد که داود از طرف خداوند برای پادشاهی بر اسرائیل به جای شائول انتخاب شده است و داود توسط سموئیل با روغن مسح گردید. داود پس از آنکه مسح گردید، دوباره به کار چوپانی خود بازگشت، اما روح خداوند پس از آن بر او قرار گرفت (اول سموئیل ۱۶: ۱۳-۱۴). 
زمانی که بین اسرائیل و فلسطینیان جنگ در گرفت، سه تن از برادران داود به نام، اَلِیآب و اَبِیناداب و شَمّاه در میدان جنگ حضور داشتند. جُلْیات نام مرد مبارزی از شهر جَتّ بود که در اردوی فلسطینیان، فرمانده سپاه بود. وی دارای قامتی بزرگ و غول آسا بود. فلسطیان در میان سُوكُوه و عَزیقَه در اَفَسْدمّیم اردو زده و برای جنگ با اسرائیلیان آماده شدند، جُلْیات فلسطینی آنان را به مبارزه دعوت می‌کرد و هیچکس نبود که قدرت مبارزه با وی را داشته باشد. داود پس از آنکه وارد جبهه جنگ شد، اَلِیآب‌ برادر داود، او را برای حضور در میدان نبرد مورد نکوهش قرار داد. داود نزد شائول رفته و از وی اجازه مبارزه با جُلْیات را گرفته و به جنگ وی رفت. جُلْیات به سبب سنگی که داود توسط فلاخن به سر وی پرتاب کرد، در درّه ایلاه کشته شد و اسرائیلیان پیروز شدند. داود شمشیر جلیات را به معبد خداوند تقدیم کرد. بعد از کشته شدن جلیات به دست داود، و زمانی که سر جلیات در دستش بود، توسط ابنیر فرمانده سپاه، به حضور شائول معرفی گردید. شائول داود را در اورشلیم نگاه داشت و نگذاشت به خانه پدرش برگردد. 
پس از دور شدن روح خدا از شائول، روح پلید بر وی قرار گرفت، این روح برای آزار شائول بر وی قرار می‌گرفت. نزدیکان شائول به او گفتند: اگر اجازه دهی, نوازنده‌ای که در نواختن چنگ ماهر باشد پیدا کنیم تا برایت چنگ بنوازد و تو را آرامش دهد. سپس به دنبال داود فرستادند. روح پلید پس از چنگ نواختن داود، شائول را رها می‌کرد. داود مورد پسند شائول قرار گرفت و یکی از محافظان شائول گردید و پیش او ماند. 
یوناتان پسر شائول از داود خشنود و او را دوست داشت و با داود عهد دوستی بست و ردا و شمشیر و کمان و کمربند خود را به او داد. شائول داود را بر اثر لیاقتش در انجام امور، یکی از فرماندهان سپاه خود کرد. 
پس از جنگ بر جلیات به واسطه سرودی که مردم خواندند و داود را در مرتبه بالاتری در سرود خود قرار دادند، شائول خشمگین شده و به داود حسادت کرد، و از آن روز به بعد از داود کینه به دل گرفت. فردای آنروز زمانی که داود مشغول چنگ زدن برای شائول بود، وی دو بار به طرف داود نیزه پرتاپ کرد که او را بکشد، ولی نیزه ها به داود اصابت نکرد. شائول او را از دربار اخراج و سپس شغل پایین تری در سپاه خود به وی داد. 
داود هر روز بیشتر در نظر مردم مورد تحسین قرار می‌گرفت و شائول بیشتر از قبل دچار هراس می‌گردید. شائول تصمیم گرفت دختر خود میرَب را به داود به زنی بدهد و در اصل می‌خواست او را به جنگ با فلسطینیان بفرستد تا داود کشته شود، اما داود نپذیرفت. پس از چندی به داود گفتند که میکال دختر دیگرش داود را دوست می‌دارد و شائول خوشحال شد، زیرا فرصت دیگری برای کشتن داود به دست فلسطینیان بود. دوباره به داود پیشنهاد دامادی شائول را دادند، اما داود گفت که من پول کافی برای پرداخت مهریه دختر پادشاه ندارم. و شائول شرط آنرا صد قلفة از مردان کشته شده فلسطینیان کرد. داود آنرا پذیرفت و با افراد خود رفته و دویست تن از فلسطینیان را کشته و قلفة آنان را برای شائول آورد و بدین ترتیب میکال را به زنی داود درآوردند و داود داماد شائول پادشاه گردید. داود در نبرد با فلسطینیان بیشتر از سایرین موفق بود و نام او بیشر بر سر زبانها می‌افتاد و میکال نیز او را دوست می‌داشت و این باعث ترس بیشتر شائول و دشمنی او با داود می‌گردید. 


 سموئیل اول   باب ۳۰
  پیروزی داود بر اخیملک
 ۱ و واقع شد چون داود و كسانش در روز سوم به صِقْلَغ رسیدند كه عَمالَقَه بر جنوب و بر صِقْلَغ هجوم آورده بودند، و صِقْلَغ را زده آن را به آتش سوزانیده بودند.
 ۲ و زنان و همة كسانی را كه در آن بودند، از خرد و بزرگ اسیر كرده، هیچ كس را نكشته، بلكه همه را به اسیری برده، به راه خود رفته بودند.
 ۳ و چون داود و كسانش به شهر رسیدند، اینك به آتش سوخته، و زنان و پسران و دختران ایشان اسیر شده بودند.
 ۴ پس داود و قومی كه همراهش بودند، آواز خود را بلند كرده، گریستند تا طاقت گریه كردن دیگر نداشتند.
 ۵ و دو زن داود اَخینوعَمِ یزْرَعِیلیه و اَبِیجایل، زن نابال كَرْمَلی، اسیر شده بودند.
 ۶ و داود بسیار مضطرب شد زیرا كه قوم می گفتند كه او را سنگسار كنند، چون جان تمامی قوم هر یك برای پسران و دختران خویش بسیار تلخ شده بود. اما داود خویشتن را از یهُوَه، خدای خود، تقویت نمود.
 ۷ و داود به اَبْیاتارِ كاهن، پسر اَخِیمَلَك گفت: «ایفود را نزد من بیاور.» و ابیاتار ایفود را نزد داود آورد.
 ۸ و داود از خداوند سؤال نموده، گفت: «اگر این فوج را تعاقب نمایم، آیا به آنها خواهم رسید؟» او وی را گفت: «تعاقب نما زیرا كه به تحقیق خواهی رسید و رها خواهی كرد.»
 ۹ پس داود و ششصد نفر كه همراهش بودند روانه شده، به وادی بَسور آمدند و واماندگان در آنجا توقف نمودند.
 ۱۰ و داود با چهارصد نفر تعاقب نمود و دویست نفر توقف نمودند زیرا به حدی خسته شده بودند كه از وادی بَسور نتوانستند گذشت.
 ۱۱ پس شخصی مصری در صحرا یافته، او را نزد داود آوردند و به او نان دادند كه خورد و او را آب نوشانیدند.
 ۱۲ و پارهای از قرص انجیر و دو قرص كشمش به او دادند؛ و چون خورد روحش به وی بازگشت، زیرا كه سه روز و سه شب نه نان خورده، و نه آب نوشیده بود؛
 ۱۳ و داود او را گفت: «از آنِ كه هستی و از كجا می باشی؟» او گفت: «من جوان مصری و بندة شخص عمالیقی هستم، و آقایم مرا ترك كرده است زیرا سه روز است كه بیمار شده ام.
 ۱۴ ما به جنوب كَرِیتیان و بر ملك یهودا و بر جنوب كالیب تاخت آوردیم . صِقْلَغ را به آتش سوزانیدیم.»
 ۱۵ داود وی را گفت: «آیا مرا به آن گروه خواهی رسانید؟» او گفت: «برای من به خدا قسم بخور كه نه مرا بكشی و نه مرا به دست آقایم تسلیم كنی؛ پس تو را نزد آن گروه خواهم رسانید.»
 ۱۶ و چون او را به آنجا رسانید اینك بر روی تمامی زمین منتشر شده، میخوردند و می نوشیدند و بزم میكردند، به سبب تمامی غنیمت عظیمی كه از زمین فلسطینیان و از زمین یهودا آورده بودند.
 ۱۷ و داود ایشان را از وقت شام تا عصر روز دیگر میزد كه از ایشان احدی رهایی نیافت جز چهارصد مرد جوان كه بر شتران سوار شده، گریختند.
 ۱۸ و داود هرچه عَمالَقَه گرفته بودند، بازگرفت و داود دو زن خود را باز گرفت.
 ۱۹ و چیزی از ایشان مفقود نشد از خرد و بزرگ و از پسران و دختران و غنیمت و از همةچیزهایی كه برای خود گرفته بودند، بلكه داود همه را باز آورد.
 ۲۰ و داود همة گوسفندان و گاوان خود را گرفت و آنها را پیش مواشی دیگر راندند و گفتند این است غنیمت داود.
 ۲۱ و داود نزد آن دویست نفر كه از شدت خستگی نتوانسته بودند در عقب داود بروند و ایشان را نزد وادی بَسور واگذاشته بودند آمد، و ایشان به استقبال داود و به استقبال قومی كه همراهش بودند بیرون آمدند. و چون داود نزد قوم رسید از سلامتی ایشان پرسید.
 ۲۲ اما جمیع كسان شریر و مردان بَلِیعال از اشخاصی كه با داود رفته بودند متكلم شده، گفتند: «چونكه همراه ما نیامدند، از غنیمتی كه باز آورده ایم چیزی به ایشان نخواهیم داد مگر به هر كس زن و فرزندان او را. پس آنها را برداشته، بروند.»
 ۲۳ لیكن داود گفت: «ای برادرانم چنین مكنید، چونكه خداوند اینها را به ما داده است و ما را حفظ نموده، آن فوج را كه بر ما تاخت آورده بودند به دست ما تسلیم نموده است.
 ۲۴ و كیست كه در این امر به شما گوش دهد؟ زیرا قسمت آنانی كه نزد اسباب می مانند، مثل قسمت آنانی كه به جنگ میروند، خواهد بود و هر دو قسمت مساوی خواهند برد.»
 ۲۵ و از آن روز به بعد چنین شد كه این را قاعده و قانون در اسرائیل تا امروز قرار داد.
 ۲۶ و چون داود به صِقْلَغ رسید، بعضی از غنیمت را برای مشایخ یهودا و دوستان خود فرستاده، گفت: «اینك هدیه ای از غنیمت دشمنان خداوند برای شماست.»
 ۲۷ برای اهل بیتئیل و اهل راموت جنوبی و اهل یتّیر؛
 ۲۸ و برای اهل عَرُوعیر و اهل سِفْموت و اهل اَشْتَموع؛
 ۲۹ و برای اهل راكال و اهل شهرهای یرْحَمْئیلیان و اهل شهرهای قینیان؛
 ۳۰ و برای اهل حُرْما واهل كورعاشان و اهل عَتاق؛
 ۳۱ و برای اهل حَبْرون و جمیع مكانهایی كه داود و كسانش در آنها آمد و رفت میكردند.


فیض عیسی مسیح محبت پدر و مشارکت روحالقدس با شما باشد و بماند 

Dienstag, 26. Juni 2012

جذام

!!! روی سخنم باتوست بله با خود تو



که در منیت گم شدی ؟؟؟ آنقدر بخودت دروغ گفتی که خودت نیز باور کردی !!!
وقتی به جامعه امروز نگاه میکنیم شاید بیماری جزام بیماری متداولی نمیباشد و امروز با کنترل پزشکی با بیماری کشنده و عفونی گذشته تفاوت دارد . در زمان ما طی این سالهای اخیر جزام روح را بیشتر دیده و تجربه کردم . جزام منیت .جزام خودپرستی . جزام خود بزرگ بینی جزام بصورت برن اوت یا نارضایتی شخصیتی .که باعث بیقدرتی میگردد. سرگیجه و.......... در میان ایمانداران و بی ایمانان . اما سخن من باتو ایماندار است . خیلی مواقع یادت میرود که تو نیز گناهکاری بودی که تنها به فیض خدا امروز اجازه داری نام عیسی مسیح را حمل کنی .امروز بیا منیت را کنار بگذار من و ما وسیله دست خدا هستیم درخت هرچه بارش بیشتر گردد . سرش پایینتر است . روی سخنم با تو ست که از نمد مالی پوف کردنش را آموختی . همش در منیت غرق شدی بیا از نو دنیال ناجی برویم و او را شاکر باشیم . اما در زمان عیسی مسیح اقسام مختلف بیماریهای پوستی را جزام مینامیدن. و آنان را از باقی قوم جدا میکردند .






 لوقا   باب ۱۷
  شفای ده جذامی
 ۱۱ و هنگامی‌ که‌ سفر به‌سوی‌ اورشلیم‌ می‌کرد از میانه‌ سامره‌ و جلیل‌ می‌رفت‌.

 ۱۲ و چون‌ به‌ قریه‌ای‌ داخل‌ می‌شد، ناگاه‌ ده‌ شخص‌ ابرص‌ به‌ استقبال‌ او آمدند و از دور ایستاده‌،

 ۱۳ به‌ آواز بلند گفتند: “ای‌ عیسی‌ خداوند بر ما ترحم‌ فرما.”

 ۱۴ او به‌ ایشان‌ نظر کرده‌، گفت‌: “بروید و خود را به‌ کاهن‌ بنمایید.” ایشان‌ چون‌ می‌رفتند، طاهر گشتند.

 ۱۵ و یکی‌ از ایشان‌ چون‌ دید که‌ شفا یافته‌ است‌، برگشته‌ به‌ صدای‌ بلند خدا را تمجید می‌کرد.

 ۱۶ و پیش‌ قدم‌ او به‌ روی‌ در افتاده‌، وی‌ را شکر کرد. و او از اهل‌ سامره‌ بود.

 ۱۷ عیسی‌ ملتفت‌ شده‌ گفت‌: “آیا ده‌ نفر طاهر نشدند؟ پس‌ آن‌ نُه‌ کجا شدند؟

 ۱۸ آیا هیچ‌کس‌ یافت‌ نمی‌شود که‌ برگشته‌ خدا را تمجید کند جز این‌ غریب‌؟”

 ۱۹ و بدو گفت‌: “برخاسته‌ برو که‌ ایمانت‌ تو را نجات‌ داده‌ است‌.”




عیسی مسیح بر ای فراموش شدگان جامعه را محبت میکند بارشان را بر میدارد و شفا میبخشد 
سامری طرد شده بازگشت و شکر گذاری کرد . 


آنها «در میانه راه از جذام پاک شدند»
در آیه ۱۹ مسیح به این شخص می‌گوید که «شفا» یافته است.///در واقع نجات یافتن است 

در مسیحیت کوری عصا کش دیگر نتواند شد . هر روز باید از جزام 


منیت خارج گردی. هرروز از دروغ و اهداف شخصی هرروز از نو 


ردای مسیح باید بپوشی هر روز از نو با مسیح عیسی ومرگ بر 




صلیب او و رستاخیزش  برخیزی . برخیز و بخرام بسوی ناجی و 




شفا دهند و نام او را جلال بده . 


فیض مسیح عیسی محبت پدر و مشارکت روح القدس با شما باد . 

Montag, 25. Juni 2012

مزمور 128

مزامیر   باب ۱۲۸

 ۱ خوشابحال‌ هر كه‌ از خداوند می‌ترسد و بر طریق‌های‌ او سالك‌ می‌باشد.

امثال 14 : 27 ترس خداوند چشمه حيات است، تا از دامهاي موت اجتناب نمايند. "
امثال 22 : 4 " جزاي تواضع و خدا ترسي، دولت و جلال و حيات است. "


غلاطیان   باب ۶
 ۷ خود را فریب‌ مدهید، خدا را استهزا نمی توان‌ کرد. زیرا که‌ آنچه‌ آدمی بکارد، همان‌ را درو خواهد کرد.


رابطه با خدا رابطهایی عمیق است نه از وحشت سرچشمه میگیرد بلکه ترس قطع این رابطه 
مثل عاشق که برای معشوقه خود حاضر است
فیض عیسی مسیح محبت پدر و مشارکت روح القدس باشما باد 

سفر ایمان قسمت اول

در سفر ایمان 
ملکوت خدا کجاست ؟؟؟!!!

اعمال   باب ۴
  محاکمه پطرس ویوحنا
 ۱ و چون‌ ایشان‌ با قوم‌ سخن‌ می‌گفتند، کهنه‌ و سردار سپاه هیکل‌ و صدوقیان‌ بر سر ایشان‌ تاختند،
 ۲ چونکه‌ مضطرب‌ بودند از اینکه‌ ایشان‌ قوم‌ را تعلیم‌ می‌دادند و در عیسی‌ به‌ قیامت‌ از مردگان‌ اعلام‌ می‌نمودند.
 ۳ پس‌ دست‌ بر ایشان‌ انداخته‌، تا فردا محبوس‌ نمودند زیرا که‌ آن‌، وقت عصر بود.
 ۴ اما بسیاری‌ از آنانی‌ که‌ کلام‌ را شنیدندایمان‌ آوردند و عدد ایشان‌ قریب‌ به‌ پنج‌ هزار رسید.



پنجهزار نفر ایمان آوردن . اطمینان کردند و نجات یافتند . 

  یوحنا   باب ۱۱عیسی مسیح 
 ۲۶ و هر که‌ زنده‌ بود و به‌ من‌ ایمان‌ آورد، تا به‌ ابد نخواهد مرد. آیا این‌ را باور می‌کنی‌؟”



یوحنا   باب ۱
 ۳۷ و چون‌ آن‌ دو شاگرد کلام‌ او را شنیدند، از پی‌ عیسی‌ روانه‌ شدند.



پطرس پیام مسیح را شنید و ایمان آورد 1.


عیسی مسیح  به محل کار پطرس آمد . یعنی وارد زندگی او شد .و گفت از زندگی 

گذشته ات خارج شو 


بیا 

تفاوت ایمان آوردند و بدنبال مسیح روانه شدند  دو قدم متفاوت است 

ماریا . مریم  .  ایلعازر 

دوستان مسیح اما دنبال او نبودن 

نیقودیموس کاهن او هرگز زندگی گذشته اش را رها نکرد و دنبال مسیح روانه نشد . 

موضوع تنها ایمان آوردن نیست تفاوت بزرگیست 

هرکس که در کلیسا زنده میرود شاگرد نیست 

تصویر شاگردی 

فیض عیسی مسیح محبت پدر و مشارکت روح القدس با شما باد 



مقامی ورای تصور در خداوند مان عیسی مسیح



طبیعت کهنه و غلبه بر آن 
چند روز پیش باید میرفتم . پاسم را عوض میکردم . وقتی خانمی که سالهاست . کارهای اداری را انجام میدهد .عکس مرا دید گفت چقدر عوض شدی خوشحال شدم گفتم مرسی .اینکه شخص علامات ظاهری را دیده بود بماند . و اتشکر م بیشتر تعجب کرد .اما خیلی خوبه دیگران متوجه تبدیل ما بشوند فکر کنیم . یک نفر بعد از بیست سال ما را ببیند . بگوید اصلا تغییر نکردی یعنی ظاهرت مثل بیست سال پیش است و طرز حرف زدنت مثل بیست سال پیش است . طرز فکرت مثل بیست سال پیش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یا توی همان کوچه چکنم بیست سال پیش هستی !!!!!این خیلی درد آور است اگر انسان تغییر نکند و تبدیل نگردد.



رومیان باب ۱۳

۱۴ بلکه‌ عیسی‌ مسیح‌ خداوند را بپوشید و برای‌ شهوات‌ جسمانی‌ تدارک‌ نبینید.
رومیان باب ۸

۱۳ زیرا اگر برحسب‌ جسم‌ زیست‌ کنید، هرآینه‌ خواهید مرد. لکن‌ اگر افعال‌ بدن‌ را بوسیله‌ روح‌ بکشید، هماناخواهید زیست‌.
افسسیان باب ۱

۶ برای ستایش‌ جلال‌ فیض‌ خود که‌ ما را به‌ آن‌ مستفیض‌ گردانید در آن‌ حبیب‌.
در مسیح باید تبدیلمان را دیگران ببیند..
غلاطیان باب ۵

۲۲ لیکن‌ ثمره‌ روح‌، محبت‌ و خوشی و سلامتی و حلم‌ و مهربانی و نیکویی و ایمان‌ و تواضع‌ و پرهیزکاری است‌،
نه اینکه شعار بدیم بلکه مسیح را در پستوهای خانه نیز زندگی کنیم .موافقی 









فیض عیسی مسیح محبت پدر با شما باشد و بماند 

حصار و مرز برای من امروز






همه جا با مرز و دیوار است .اما کجا مرزها را میگذاری 

تا احساساتت صدمه  نخورد ؟؟؟ 





اگر معماری ساختمانهای گذشته یا شهرها یا کشورها رانگاه کنیم 
همه یا حصار دارند یا مرزی با سیم خاردار 
درون مرزها و حصارها ست . که امنیت بوجود میامد 
کلام خدا مرزهای ما را به مانشان میدهد . 
در تورات 345 قانون ممنوعه وجود دارد 
248 فرمان کنترل که قوانین شریعت هستند 
حصاری که باعث امنیت میگردد. 
و در حقیقت 
زنگ خطری که نیاز به ناجی را در ما بصدا در میاورد 




بعنوان مسیحیان ما باید بدانیم محبت یعنی ؟؟؟

مرزهای محبت کجاست تا در امنیت کلام زندگی کنیم 

و این مرزها را با میوه های ایمان نمایان میشود 

خدا محبت است و این محبت دارای دو حکم است 

  متی   باب ۲۲
 ۳۶ «ای‌ استاد، کدام‌ حکم‌ در شریعت‌ بزرگتر است‌؟»

 ۳۷ عیسی‌ وی‌ را گفت‌: «اینکه‌ خداوند خدای‌ خود را به‌ همه‌ دل‌ و تمامی‌ نفس‌ و 

تمامی‌ فکر خود محبّت‌ نما.

 ۳۸ این‌ است‌ حکم‌ اوّل‌ و اعظم‌.

 ۳۹ و دوّم‌ مثل‌ آن‌ است‌ یعنی‌ همسایه‌ خود را مثل‌ خود محبّت‌ نما.


 ۴۰ بدین‌ دو حکم‌، تمام‌ تورات‌ و صحُف‌ انبیا متعلّق‌ است‌.»



آیا تا حالا شده است که بگویی خسته شدم 

همه چیز در قدرت من نیست 

انگیزه نادرست 

شک و دودلی 

تو نمیتوانی همه را راضی نگهداری 

فراموش نکن 

   اعداد   باب ۱۱

 ۹ و چون‌ شبنم‌ در وقت‌ شب‌ بر اردومی‌بارید، منّ نیز بر آن‌ می‌ریخت‌.

۱۰ و موسی‌ قوم‌ را شنید كه‌ با اهل‌ خانة‌ خود هر یك‌ به‌ در خیمة‌ خویش‌ 

می‌گریستند، و خشم‌ خداوند به‌ شدت‌ افروخته‌شد، و در نظر موسی‌ نیز قبیح‌ آمد.

 ۱۱ و موسی‌ به‌ خداوند گفت‌: « چرا به‌ بندة‌ خود بدی‌ نمودی‌؟ و چرا در نظر تو 

التفات‌ نیافتم‌ كه‌ بار جمیع‌ این‌ قوم‌ را بر من‌ نهادی‌؟

 ۱۲ آیا من‌ به‌ تمامی‌ این‌ قوم‌ حامله‌ شده‌، یا من‌ ایشان‌ را زاییده‌ام‌ كه‌ به‌ من‌ 

می‌گویی‌ ایشان‌ را در آغوش‌ خود بردار، به‌ زمینی‌ كه‌ برای‌ پدران‌ ایشان‌ قسم‌ 

خوردی‌ مثل‌ لالا كه‌ طفل‌ شیرخواره‌ را برمی‌دارد؟

 ۱۳ گوشت‌ از كجا پیدا كنم‌ تا به‌ همة‌ این‌ قوم‌ بدهم‌؟ زیرا نزد من‌ گریان‌ شده‌، 

می‌گویند ما را گوشت‌ بده‌ تا بخوریم‌.

 ۱۴ من‌ به‌ تنهایی‌ نمی‌توانم‌ تحمل‌ تمامی‌ این‌ قوم‌ را بنمایم‌ زیرا بر من‌ زیاد سنگین‌ است‌.


در مسیحیت انجام وظیفه مرکز اعمال ما نیست ما با شادی و شکر گزاری در تعادل بنام عیسی مسیح عمل میکنیم .

مقیاس ارزش گزاری خدا در عمل ما نیست . بلکه در ارتباط با خداست .

ارتباط برای شناخت خدا 
شناخت اراده او 
و رشد در محبت 
تجربه حضور خدا 

فیض عیسی مسیح محبت پدر باشما باشد و بماند 




















Samstag, 16. Juni 2012

تصور کن برنده یک مسابقه بخت آزمایی شدی







تصور کن برنده یک مسابقه بخت آزمایی شدی و جایزه ات اینه که بانک هرروز

 صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتادوشش هزاروچهارصد یورو پول می گذاره ولی دوتا شرط داره. یکی اینکه همه پول را باید تا شب خرج کنی، وگرنه هرچی اضافه بیاد ازت پس می گیرند. نمی تونی تقلب کنی و یا اضافهٔ پول را به حساب دیگه ای منتقل کنی. هرروز صبح بانک برات یک حساب جدید با همون موجودی باز می کنه. شرط بعدی اینه که بانک می تونه هروقت بخواد بدون اطلاع قبلی حساب و ببنده و بگه جایزه تموم شد. حالا بگو چه طوری عمل می کنی؟»
«همه ما این حساب آسمانی را در اختیار داریم: زمان.
در سفر عمر این حساب با ثانیه ها پر می شه. هرروزکه از خواب بیدار میشیم هشتادوشش هزارو چهارصد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که می خوابیم مقداری را که مصرف نکردیم نمیتونیم به روز بعد منتقل کنیم. لحظه هایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته. دیروز ناپدید شده. اما عیسی مسیح در سفر عمر هر روز صبح تا شب پشت در قلبت ما ایستاده و در میزند مکاشفه باب ۳

۲۰ اینک‌ بر در ایستاده‌ می‌کوبم‌؛ اگر کسی‌ آواز مرا بشنـود و در را باز کنـد، به‌ نـزد او درخواهم‌ آمد و با وی‌ شـام‌ خواهـم‌ خـورد و او نیـز با مـن‌.

روزانه هشتاد و شش هزار و چهارصد ثانیه منتظر تصمیم توست . او هرروز صبح هشتادوشش هزاروچهارصد ثانیه به ما میده تا برای او تصمیم بگیریم یوحنا باب ۳

۱۶ زیرا خدا جهان‌ را اینقدر محبت‌ نمود که‌ پسر یگانه‌ خود را داد تا هر که‌ بر او ایمان‌ آورد، هلاک‌ نگردد بلکه‌ حیات‌ جاودانی‌ یابد.

۱۷ زیرا خدا پسر خود را در جهان‌ نفرستاد تا بر جهان‌ داوری‌ کند، بلکه‌ تا به‌وسیله‌ او جهان‌ نجات‌ یابد.

۱۸ آنکه‌ به‌ او ایمان‌ آرد، بر او حکم‌ نشود؛ اما هر که‌ ایمان‌ نیاورد الان‌ بر او حکم‌ شده‌ است‌، بجهت‌ آنکه‌ به‌ اسم‌ پسر یگانه‌ خدا ایمان‌ نیاورده‌.

یادت باشه که من و تو فعلا از این فیض برخورداریم ولی بانک می تونه هروقت بخواد حساب و بدون اطلاع قبلی ببنده. ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل می کنیم و غصه می خوریم. بیا از زمانی باقی مانده برای بنای عدالت و راستی برای شناختن حقیقت استفاده کنیم . امروز حق انتخاب باتوست .
عیسی مسیح ترا میخواند که بیا
متی باب ۱۱

۲۸ بیایید نزد من‌ ای‌ تمام‌ زحمتكشان‌ و گرانباران‌ و من‌ شما را آرامی‌ خواهم‌ بخشید.

۲۹ یوغ‌ مرا بر خود گیرید و از من‌ تعلیم‌ یابید زیرا كه‌ حلیم‌ و افتاده‌دل‌ می‌باشم‌ و در نفوس‌ خود آرامی‌ خواهید یافت‌؛

۳۰ زیرا یوغ‌ من‌ خفیف‌ است‌ و بار من‌ سبک.»

فیض عیسی مسیح محبت پدر و مشارکت روح القدس با شما باد

Mittwoch, 6. Juni 2012

همه انسانها جویای خوشبختی هستند .



همه انسانها جویای خوشبختی هستند .
 
و اکثرا خوشبختی را از سه طریق میجویند 


برخی سعی و تلاش در بدست آوردن ,و تجمع دارایی میدانند . . 


در هرجا دنبال بدست آوردن هستند .

و این فلسفه پوسیده را زندگی میکنند .
برخی دیگر خوشبختی را در لذت میجویند . یعنی همواره دنبال

 لذت هستند . در چنان تجربه مواد مخدر //قرص // دارو 

روابط؟؟؟!!!هدف از زندگی را لذت جویی میدانند .


گروه سوم دنبال شخصیت اجتماعی و قدرت هستند .

 اگر معروف بشوند و یا به این مقام یا آن مقام برسند خود را 


خوشبخت میدانند .

 
اما حقیقت این است که نه با اموال نه با لذتجویی و نه با قدرت 


اجتماعی بلکه ازاینکه هدف آفرینش و فراخوانی خود را درک کنم 


که برای چه آفریده شده ام . از اینجا خوشبختی واقعی شروع 


میشود .


چرا من اینجا هستم ؟؟؟ بهر چه آفریده شده ام ؟؟؟!!!


وپاسخ چرا ها در زندگی انسانی و اراده خدا امروز و اینجا برایم 


چیست ؟؟؟!!!



خدا من و ما را آفریده است 


افسسیان باب ۱

۴ خدا از زمانهای بسیار دور، حتی پیش از آنکه جهان را بیافریند، 


ما را برگزید تا در اثر آن فداکاری که مسیح در راه ما کرد، از آن او


 گردیم . خدا از همان زمان ، اراده نمود تا ما را در نظر خود پاک 


سازد بطوری که حتی یک لکه نیز در ما یافت نشود، تا وقتی در




 حضور او حاضرمی شویم ، سراپا مدیون محبت او باشیم .

۵ نقشه غیرقابل تغییر خدا همواره این بوده است که ما را در 

خانواده الهی خود به فرزندی بپذیرد؛ و برای این منظور، عیسی 


مسیح را فرستاد تا جانش را در راه ما فدا کند. علت این تصمیم



 فقط این بود که خدا اراده کرده بود این لطف را در حق ما بکند!

آفریده شده ایم تا تصویر او را زندگی کنیم تا به فراونی دریافت 

کنیم محبت ازلی و ابدی را اما همه گناه کردند و مزد گناه مرگ 

است و دوری ابدی و انسان نیاز به کفاره دارد و این کفاره را 


عیسی مسیح پرداخت کرده است و امروز اوست که ترا میخواند 


که بیا 


یوحنا باب ۱۰

۱۰ کار دزد اینست که بدزدد، بکشد و نابود کند؛ اما من آمده ام تا 


به شما حیات واقعی را به فراوانی عطا نمایم .




 
فیض‌ و سلامتی و برکات سماوی از جانب‌ پدر ما خدا و عیسی مسیح‌ خداوند و 


دوستی و مشارکت روح القدس همواره 


با شما باد.