تمامی رنجهایت را به طرف صلیب پر تاب کن خود را از اسارتها ازاد ساز
تا زمانی که همه چیز را دودستی سفت گرفتی تغییری در وضعیت تو ایجاد نمیشود
حال که فصلی نو اغاز شده تصمیم بگیر که خودت را در خداوند رها کنی و این را بدان هر تصمیمی میگیری اگر بیش از هفتادو دوساعت شروع به عملش نکنی خیلی زود فراموش میشود مثل تصمیمات سال های گذشته پس الان وقت عمل است وقت را از دست نده .
دلایل زیادی داری که خداوند را امروز شکر کنی
مزامیر باب ۸
۱ ای یهوه خداوند ما، چه مجید است نام تو در تمامی زمین، كه جلال خود را فوق
آسمانها گذاردهای!
۲ از زبان كودكان و شیرخوارگان به سبب خصمانت قوّت را بنا نهادی تا دشمن و
انتقام گیرنده را ساكت گردانی.
۳ چون به آسمان تو نگاه كنم كه صنعت انگشتهای توست، و به ماه و ستارگانی كه تو
آفریدهای،
۴ پس انسان چیست كه او را به یاد آوری، و بنیآدم كه از او تفقد نمایی؟
۵ او را از فرشتگان اندكی كمتر ساختی و تاج جلال و اكرام را بر سر او گذاردی.
۶ او را بر كارهای دست خودت مسلط نمودی، و همه چیز را زیر پای وی نهادی،
۷ گوسفندان و گاوان جمیعاً، و بهایم صحرا را نیز؛
۸ مرغان هوا و ماهیان دریا را، و هر چه بر راههای آبها سیر میكند.
۹ ای یهوه خداوند ما، چه مجید است نام تو در تمامی زمین!
مزامیر باب ۱۳۹
۱ ای خداوند مرا آزموده و شناختهای.
۲ تو نشستن و برخاستن مرا میدانی و فكرهای مرا از دور فهمیدهای.
۳
راه و خوابگاه مرا تفتیش كردهای و همه طریقهای مرا دانستهای.
۴
زیرا كه سخنی بر زبان من نیست، جز اینكه تو ای خداوند آن را تماماً دانستهای.
۵
از عقب و از پیش مرا احاطه كردهای و دست خویش را بر من نهادهای.
۶
این گونه معرفت برایم زیاده عجیب است. و بلند است كه بدان نمیتوانم رسید.
۷ از روح تو كجا بروم؟ و از حضور تو كجا بگریزم؟
۸ اگر به آسمان صعود كنم، تو آنجا هستی! و اگر در هاویه بستر بگسترانم اینك تو آنجا هستی!
۹ اگر بالهای سحر را بگیرم و در اقصای دریا ساكن شوم،
۱۰ در آنجا نیز دست تو مرا رهبری خواهد نمود و دست راست تو مرا خواهد گرفت.
۱۱ و گفتم: «یقیناً تاریكی مرا خواهد پوشانید.» كه در حال شب گرداگرد من روشنایی گردید.
۱۲ تاریكی نیز نزد تو تاریك نیست و شب مثل روز روشن است و تاریكی و روشنایی یكی است.
۱۳ زیرا كه تو بر دل من مالك هستی؛ مرا در رحم مادرم نقش بستی.
۱۴ تو را حمد خواهم گفت زیرا كه به طور مَهیب و عجیب ساخته شدهام. كارهای تو
عجیب است و جان من این را نیكو میداند.
۱۵ استخوانهایم از تو پنهان نبود وقتی كه در نهان ساخته میشدم و در اسفل زمین
نقشبندی میگشتم.
۱۶ چشمان تو جنین مرا دیدهاست و در دفتر تو همه اعضای من نوشته شده، در
روزهایی كه ساخته میشد، وقتی كه یكی از آنها وجود نداشت.
۱۷ ای خدا، فكرهای تو نزد من چه قدر گرامی است و جمله آنها چه عظیم است!
۱۸ اگر آنها را بشمارم، از ریگ زیاده است. وقتیكه بیدار میشوم هنوز نزد تو حاضر
هستم.
۱۹ یقیناً ای خدا شریران را خواهی كشت. پس ای مردمان خون ریز از من دور شوید.
۲۰ زیرا سخنان مكرآمیز درباره تو میگویند و دشمنانت نام تو را به باطل میبرند.
۲۱ ای خداوند آیا نفرت نمیدارم از آنانی كه تو را نفرت میدارند، و آیا مخالفان تو را
مكروه نمیشمارم؟
۲۲ ایشان را به نفرت تام نفرت میدارم. ایشان را دشمنان خویشتن میشمارم.
۲۳ ای خدا مرا تفتیش كن و دل مرا بشناس. مرا بیازما و فكرهای مرا بدان،
۲۴ و ببین كه آیا در من راه فساد است! و مرا به طریق جاودانی هدایت فرما.
۱ ای خداوند مرا آزموده و شناختهای.
۲ تو نشستن و برخاستن مرا میدانی و فكرهای مرا از دور فهمیدهای.
۳
راه و خوابگاه مرا تفتیش كردهای و همه طریقهای مرا دانستهای.
۴
زیرا كه سخنی بر زبان من نیست، جز اینكه تو ای خداوند آن را تماماً دانستهای.
۵
از عقب و از پیش مرا احاطه كردهای و دست خویش را بر من نهادهای.
۶
این گونه معرفت برایم زیاده عجیب است. و بلند است كه بدان نمیتوانم رسید.
۷ از روح تو كجا بروم؟ و از حضور تو كجا بگریزم؟
۸ اگر به آسمان صعود كنم، تو آنجا هستی! و اگر در هاویه بستر بگسترانم اینك تو آنجا هستی!
۹ اگر بالهای سحر را بگیرم و در اقصای دریا ساكن شوم،
۱۰ در آنجا نیز دست تو مرا رهبری خواهد نمود و دست راست تو مرا خواهد گرفت.
۱۱ و گفتم: «یقیناً تاریكی مرا خواهد پوشانید.» كه در حال شب گرداگرد من روشنایی گردید.
۱۲ تاریكی نیز نزد تو تاریك نیست و شب مثل روز روشن است و تاریكی و روشنایی یكی است.
۱۳ زیرا كه تو بر دل من مالك هستی؛ مرا در رحم مادرم نقش بستی.
۱۴ تو را حمد خواهم گفت زیرا كه به طور مَهیب و عجیب ساخته شدهام. كارهای تو
عجیب است و جان من این را نیكو میداند.
۱۵ استخوانهایم از تو پنهان نبود وقتی كه در نهان ساخته میشدم و در اسفل زمین
نقشبندی میگشتم.
۱۶ چشمان تو جنین مرا دیدهاست و در دفتر تو همه اعضای من نوشته شده، در
روزهایی كه ساخته میشد، وقتی كه یكی از آنها وجود نداشت.
۱۷ ای خدا، فكرهای تو نزد من چه قدر گرامی است و جمله آنها چه عظیم است!
۱۸ اگر آنها را بشمارم، از ریگ زیاده است. وقتیكه بیدار میشوم هنوز نزد تو حاضر
هستم.
۱۹ یقیناً ای خدا شریران را خواهی كشت. پس ای مردمان خون ریز از من دور شوید.
۲۰ زیرا سخنان مكرآمیز درباره تو میگویند و دشمنانت نام تو را به باطل میبرند.
۲۱ ای خداوند آیا نفرت نمیدارم از آنانی كه تو را نفرت میدارند، و آیا مخالفان تو را
مكروه نمیشمارم؟
۲۲ ایشان را به نفرت تام نفرت میدارم. ایشان را دشمنان خویشتن میشمارم.
۲۳ ای خدا مرا تفتیش كن و دل مرا بشناس. مرا بیازما و فكرهای مرا بدان،
۲۴ و ببین كه آیا در من راه فساد است! و مرا به طریق جاودانی هدایت فرما.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen