Samstag, 20. April 2013

حیوانات در کتاب مقدس قسمت دوم

خلاصه بخش اول 


قبل از اینکه این مطلب را بنویسم حقیقتا از تمامی کسانی که با سوالات زیبای خود باعث این تحقیق شده اند سپاسگزارم 

در کلام خدا از صدوسی جانور نام برده شده است . 

حیوانات اهلی و وحشی پستانداران 
 از حیوانات بالدار پرندگان 
جهندگان
 خرندگان 
دوزیستان 
حشرات بی مهرگان 
آبزیستان 

در کتاب مقدس شش مورد  /// مار /// صحبت به میان آمده است 
که  نماد و سمبل خائن و بدیهادیست وسمی میباشند . 
در ترجمه اصلی کتاب مقدس مثلا گوزن را بوفالو به آلمانی ترجمه کرده اند . 

امروز از اسب سخن میرانیم نماد اسب در نبوت کلام 

 این جانور پستاندار و فَردسُم است
 گمان بر این است که تا سال ۳۰۰۰ پیش از میلاد اسب‌های اهلی در جاهای گوناگونی از زمین حضور داشتند. ا
 اسب وحشی راستین اسبی است که هیچ نیایی نداشته باشد که توسط انسان اهلی شده باشد. با این حال بیشتر اسب‌هایی که امروزه «وحشی» خوانده می‌شوند در حقیقت اسب‌هایی هستند که نیاکانشان به دلایل گوناگون از گله‌ای که درشان بوده‌اند جدا شده و اندک اندک به روش زندگی پیشین بازگشته‌اند.[۱۹] تنها دو زیرگونه اسب وحشی راستین تارپان و شوالسکی توانستند به روزگار کنونی برسند و از آن میان نیز تنها دومی امروزه باقی مانده است.
اسب‌ها، پستاندارند و جاندارانی خون گرم دانسته می‌شوند.


در اسرائیل اسب برای جنگ بکار گرفته میشد 

 در نبوتهای  زکریا و دانیال اسب سمبل قدرت است 

  زکریا   باب ۱
 ۸ در وقت‌ شب‌ دیدم‌ كه‌ اینك‌ مردی‌ بر اسب‌ سرخ‌ سوار بود و در میان‌ درختان‌ آس‌ كه‌ در وادی‌ بودایستاده‌ و در عقب‌ او اسبان‌ سرخ‌ و زرد و سفید بود. 

هوشع   باب ۱۴
 ۳ آشور ما را نجات‌ نخواهد داد و بر اسبان‌ سوار نخواهیم‌ شد و بار دیگر به‌ عمل‌ دستهای‌ خود نخواهیم‌ گفت‌ كه‌ شما خدایان‌ ما هستید چونكه‌ از تو یتیمان‌ رحمت‌ می‌یابند.»


   تثنیه   باب ۱۷
 ۱۶ لكن‌ او برای‌ خود اسبهای‌ بسیار نگیرد، و قوم‌ را به‌ مصر پس‌ نفرستد، تا اسبهای‌ بسیار برای‌ خود بگیرد، چونكه‌ خداوند به‌ شما گفته‌ است‌ بار دیگر به‌ آن‌ راه‌ برنگردید. 
  مکاشفه   باب ۶
  گشودن شش مُهر
 ۱ و دیدم‌ چون‌ بره‌ یکی‌ از آن‌ هفت‌ مهر را گشود؛ و شنیدم‌ یکی‌ از آن‌ چهار حیوان‌ به‌ صدایی‌ مثل‌ رعد می‌گوید: “بیا (و ببین‌)!”
 ۲ و دیدم‌ که‌ ناگاه‌ اسبی‌ سفید که‌ سوارش‌ کمانی‌ دارد و تاجی‌ بدو داده‌ شد و بیرون‌ آمد، غلبه‌کننده‌ و تا غلبه‌ نماید.
 ۳ و چون‌ مهر دوم‌ را گشود، حیوان‌ دوم‌ را شنیدم‌ که‌ می‌گوید: “بیا (و ببین‌)!”
 ۴ و اسبی‌ دیگر،آتشگون‌ بیرون‌ آمد و سوارش‌ را توانایی‌ داده‌ شده‌ بود که‌ سلامتی‌ را از زمین‌ بردارد و تا یکدیگر را بکشند؛ و به‌ وی‌ شمشیری‌ بزرگ‌ داده‌ شد.
 ۵ و چون‌ مهر سوم‌ را گشود، حیوان‌ سوم‌ را شنیدم‌ که‌ می‌گوید: “بیا (و ببین‌)!” و دیدم‌ اینک‌ اسبی‌ سیاه‌ که‌ سوارش‌ ترازویی‌ بدست‌ خود دارد.
 ۶ و از میان‌ چهار حیوان‌، آوازی‌ را شنیدم‌ که‌ می‌گوید: “یک‌ هشت‌ یک‌ گندم‌ به‌ یک‌ دینار و سه‌ هشت‌ یک‌ جو به‌ یک‌ دینار و به‌ روغن‌ و شراب‌ ضرر مرسان‌.”
 ۷ و چون‌ مهر چهارم‌ را گشود، حیوان‌ چهارم‌ را شنیدم‌ که‌ می‌گوید: “بیا (و ببین‌)!”
 ۸ و دیدم‌ که‌ اینک‌ اسبی‌ زرد و کسی‌ بر آن‌ سوار شده‌ که‌ اسم‌ او موت‌ است‌ و عالم‌ اموات‌ از عقب‌ او می‌آید؛ و به‌ آن‌ دو اختیار بر یک‌ ربع‌ زمین‌ داده‌ شد تا به‌ شمشیر و قحط‌ و موت‌ و با وحوش زمین‌ بکشند.
 تفسیر کاربردی   مکاشفه  باب ۶
گشوده شدن مُهرها (۶: ۱-۱۷) 
۱-۲ در این باب شش مُهر از هفت مُهر طومار گشوده می شوند و بدین شکل داوری نهایی خدا بر جهان آغاز می شود. همه رخدادهایی که در این باب ذکر شده اند، پیش از بازگشت مسیح باید به وقوع بپیوندند. 
هنگامی که بره نخستین مُهر را می گشاید، یکی از چهار حیوان به یوحنا می گوید: «بیا». آنگاه یوحنا سواری را بر است سفید مشاهده می کند. اسب سفید و سوار آن نشان دهنده جنگهای وحشتناکی است که باید بر زمین واقع شوند. عیسی گفته بود: «اینها ابتدای دردهای زه می باشد. (مرقس ۱۳: ۷-۸). سوار اسب سفید نمایانگر فرشته یا روحیست که مقرر شده تا بر زمین جنگ را نازل کند.

۳-۴ هنگامی که مُهر دوم گشوده می شود حیوان دوم سواری دیگر را بر اسبی سرخ می خواند که نمایانگر فرشته یا روح کشتار یا خون ریزی است.
۵-۶ سوار سوم که بر یوحنا پدیدار می شود، سوار اسب سیاه است که فرشته یا روح قحطی است و کارش نازل کردن قحطی بر روی زمین است. این سوار در دستان خود ترازویی برای وزن کردن گندم دارد. به خاطر کمبود گندم تقسیم گندم با ترازو ضرورت می یابد (لاویان ۲۶: ۲۶). تنها یک هشت یک گندم یا سه هشت یک جو به یک دینار داده خواهد شد. قیمتی که در این آیه برای این غلات ذکر می شود ده برابر قیمت معمولی این غلات است یعنی قیمتی است که در شرایط قحطی برای غلات تعیین می شد. 
یکی از چهار حیوان به سوار اسب سیاه می گوید: «به روغن و شراب ضرر مرسان» این سخن بدین معناست که سوار سیاه نباید به درختان زیتون و تاکستانها که روغن و شراب ار آنها گرفته می شود آسیب وارد سازد. این سوار وظیفه دارد تا نه قحطی کامل، بلکه قحطی محدود را بوجود آورد.

۷-۸ سوار اسب چهارم یعنی اسب زرد فرشته یا روح موت است که او را سوار دیگری که عالم اموات باشد همراهی می کند (مکاشفه ۱: ۱۸ و تفسیر آن مشاهده شود). به این سواران قدرت داده شده است تا یک چهارم جمعیت زمین را بکُشند.
۹ هنگامی که مُهر پنجم گشوده می شود یوحنا نفوس شهیدانی را که به خاطر مسیح کشته شده بودند، می بیند. آنها صلیبهای خود را برداشته و تا به موت از عیسی پیروی کرده اند (مرقس ۸: ۳۴-۳۵ و تفسیر آن مشاهده شود). از نظر خدا مرگ آنها همانند قربانی بود که بر مذبح آسمان ریخته شده باشد (دوم تیموتائوس ۴: ۶).
۱۰ این شهیدان فریاد برمی آوردند: «ای خداوند قدوس و حق ... تا به کی انتقام ما را ... نمی کشی؟» (مزمور ۹۴: ۳ ؛ حبقوق ۱: ۲). آنها خواستار انتقام شخصی نبودند، بلکه خواستار اجرای عدالت بودند.
۱۱ آنگاه به هر یک از شهیدان جامه ای سفید داده شد که نشانگر عدالت و قدوسیت است. آنها باید آنقدر صبر می کردند تا همه کسانی که مقرر بود شهید شوند، به شهادت برسند. پس از کامل شدن تعداد شهیدان، خدا داوری نهایی خود را بر کسانی که بر زمین باقی مانده اند، اجرا خواهد کرد.
۱۲-۱۴ هنگامی که مُهر ششم گشوده می شود زلزله ای عظیم و وحشتناک به وقوع می پیوندد. آفتاب چون پلاس پشمی سیاه شده و ماه چون خون می شود و ستارگان از آسمان فرو می ریزند (مرقس ۱۳: ۲۴-۲۵ ؛ اعمال ۲: ۲۰).
۱۵-۱۷ آنگاه ترس و وحشت آن گروه از ساکنان زمین را که توبه نکرده و به مسیح ایمان نیاورده اند فرو خواهد گرفت. آنها از کوهها التماس می کنند تا بر آنها بیفتند و آنها را بکشند تا غضب وحشتناک خدا بر آنها نیاید ( هوشع ۱۰: ۸). آنها می گویند: «زیرا روز عظیم غضب او رسیده است و کیست که می تواند ایستاد؟» (آیۀ ۱۷). ملاکی نبی نیز می گوید: «اما کیست که روز آمدن او را متحمل تواند شد؟ و کیست که در حین ظهور وی تواند ایستاد؟» (ملاکی ۳: ۲). در آن روز برای بی ایمانانی که توبه نکرده اند، مردن آسانتر از ایستادن در برابر خداست. 
این موضوع را هیچگاه از یاد نبریم که خدا نه تنها خدای محبت است، بلکه خدای غضب علیه گناه نیز هست. روز آخر، یعنی روز داوری، روزی مهیب خواهد بود (یوئیل ۲: ۱۱). پیش خشم وی که تواند ایستاد؟ و در حدت غضب او که تواند برخاست؟ (ناحوم ۱: ۶). تنها کسانی که به مسیح وفادار مانده اند می توانند در آن روز نجات یابند (مرقس ۱۳: ۱۳). بنابراین، تاخیر نکنیم، بلکه توبه کنیم؛ و ایمانمان به مسیح باشد.


 مکاشفه   باب ۹
 ۷ و صورت‌ ملخها چون‌ اسبهای‌ آراسته‌ شده‌ برای‌ جنگ‌ بود و بر سر ایشان‌ مثل‌ تاجهای‌ شبیه‌ طلا، و چهره‌های‌ ایشان‌ شبیه‌ صورت‌ انسان‌ بود.

 ۹ و جوشنها داشتند، چون‌ جوشنهای‌ آهنین‌ و صدای‌ بالهای‌ ایشان‌، مثل‌ صدای‌ ارابه‌های‌ اسبهای‌ بسیار که‌ به‌ جنگ‌ همی‌ تازند
  ۱۷ و به‌ اینطور اسبان‌ و سواران ایشان‌ را در رویا دیدم‌ که‌ جوشنهای‌ آتشین‌ و آسمانجونی‌ و کبریتی‌ دارند و سرهای‌ اسبان‌ چون‌ سر شیران‌است‌ و از دهانشان‌ آتش‌ و دود و کبریت‌ بیرون‌ می‌آید.
   مکاشفه   باب ۱۹
  کلمه خدا
 ۱۱ و دیدم‌ آسمان‌ را گشوده‌ و ناگاه‌ اسبی‌ سفید که‌ سوارش‌ امین‌ و حق نام‌ دارد و به‌ عدل‌ داوری‌ و جنگ‌ می‌نماید،
 ۱۲ و چشمانش‌ چون‌ شعله‌ آتش‌ و بر سرش‌ افسرهای‌ بسیار و اسمی‌ مرقوم‌ دارد که‌ جز خودش‌ هیچ‌کس‌ آن‌ را نمی‌داند.
 ۱۳ و جامه‌ای‌ خون‌آلود دربر دارد و نام‌ او را “کلمه‌ خدا” می‌خوانند.
 ۱۴ و لشکرهایی‌ که‌ در آسمانند، بر اسبهای‌ سفید و به‌ کتان‌ سفید و پاک‌ ملبس‌ از عقب‌ او می‌آمدند.
 ۱۵ و از دهانش‌ شمشیری‌ تیز بیرون‌ می‌آید تا به‌ آن‌ امت‌ها را بزند و آنها را به‌ عصای‌ آهنین‌ حکمرانی‌ خواهد نمود؛ و او چرخشت‌ خمر غضب‌ و خشم‌ خدای‌ قادر مطلق‌ را زیر پای‌ خود می‌افشرد.
 ۱۶ و بر لباس‌ و ران‌ او نامی‌ مرقوم‌ است‌ یعنی‌ “پادشاه‌ پادشاهان‌ و ربالارباب‌”.
 ۱۷ و دیدم‌ فرشته‌ای‌ را در آفتاب‌ ایستاده‌ که‌ به‌ آواز بلند تمامی‌ مرغانی‌ را که‌ در آسمان‌ پرواز می‌کنند، ندا کرده‌، می‌گوید: “بیایید و بجهت‌ ضیافت عظیم خدا فراهم‌ شوید.
 ۱۸ تا بخوریدگوشت‌ پادشاهان‌ و گوشت‌ سپه‌سالاران‌ و گوشت‌ جباران‌ و گوشت‌ اسبها و سواران‌ آنها و گوشت همگان‌ را، چه‌ آزاد و چه‌ غلام‌، چه‌ صغیر و چه‌ کبیر.”
 ۱۹ و دیدم‌ وحش‌ و پادشاهان‌ زمین‌ و لشکرهای‌ ایشان‌ را که‌ جمع‌ شده‌ بودند تا با اسب‌سوار و لشکر او جنگ‌ کنند.
 ۲۰ و وحش‌ گرفتار شد و نبی کاذب‌ با وی‌ که‌ پیش‌ او معجزات‌ ظاهر می‌کرد تا به‌ آنها آنانی‌ را که‌ نشان‌ وحش‌ را دارند و صورت‌ او را می‌پرستند، گمراه‌ کند. این‌ هر دو، زنده‌ به‌ دریاچه‌ آتش‌ افروخته‌ شده‌ به‌ کبریت‌ انداخته‌ شدند.
 ۲۱ و باقیان‌ به‌ شمشیری‌ که‌ از دهان‌ اسب‌سوار بیرون‌ می‌آمد کشته‌ شدند و تمامی‌ مرغان‌ از گوشت‌ ایشان‌ سیر گردیدند.

خداوندمان عیسی مسیح  اسبی‌ سفید که‌ سوارش‌ امین‌ و حق نام‌ دارد و به‌ عدل‌ داوری‌ و جنگ‌ می‌نماید،

  تفسیر کاربردی   مکاشفه  باب ۱۹
مسیح پیروزمند (۱۹: ۱۱-۱۶) 
۱۱ آنگاه یوحنا آسمان را گشوده می بیند و شخصی را می بیند که بر اسبی سفید سوار است که وی همانا مسیح است (دوم تسالونیکیان ۱: ۷-۱۰). مسیح در اینجا امین و حق خوانده می شود (مزمور ۹۶: ۱۳ ؛ مکاشفه ۳: ۱۴).

۱۲ مسیح نامی مخفی دارد که بر بدنش نوشته شده است (مکاشفه ۳: ۱۲) و هیچکس نمی داند که این نام چیست.
۱۳ در رؤیای یوحنا مسیح جامه ای خون آلود بر تن دارد. این خون، خون دشمنان وی است (اشعیا ۶۳: ۱-۶). مسیح در اینجا کلمۀ خدا خوانده می شود (یوحنا ۱: ۱-۳، ۱۴ مشاهده شود). این کلمه صرفا آوایی معمولی نیست، بلکه زنده و مقتدر (و برنده تر است) از هر شمشیر دو دم (عبرانیان ۴: ۱۲). این کلمه شمشیر روح است (افسسیان ۶: ۱۷) و این کلمه اسلحه ای است که مسیح برای نابودی دشمنانش از آن استفاده می کند.
۱۴ لشکرهایی که در آسمانند از مسیح پیروی می کنند. این لشکرها هم از فرشتگان (متی ۲۶: ۵۳) و هم از ایمانداران رستاخیز کرده تشکیل شده است (مکاشفه ۲: ۲۶-۲۷، ۱۷: ۱۴). لشکریانی که یوحنا آنها را در رؤیا می بیند به کتان سفید و پاک ملبسند (مکاشقه ۷: ۹، ۱۴ ؛ ۱۹: ۸ و تفسیر آن مشاهده شود). این لشکرها خودشان نمی جنگند و اثری از خون بر لباسهایشان دیده نمی شود.
۱۵-۱۶ این تنها مسیح است که ملتها یعنی دشمنانش را می زند. شمشیری که از دهانش بیرون می آید، شمشیر داوری است (اشعیا ۱۱: ۴ ؛ دوم تسالونیکیان ۲: ۸ ؛ مکاشفه ۱: ۱۶ و تفسیر آن مشاهده شود). مسیح بر ملتها به عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود یعنی او با عصای آهنین دشمنانش را زده، آنها را نابود خواهد کرد (مزمور ۲: ۹). مسیح چرخشت خمر غضب و خشم خدای قادر مطلق را زیر پای خود می افشرد (مکاشفه ۱۴: ۱۹-۲۰ و تفسیر آن مشاهده شود). این است نجات دهندۀ پیروزمند ما مسیح که پادشاه پادشاهان و رب الارباب است (تثنیه ۱۰: ۱۷ ؛ اول تیموتائوس ۶: ۱۵ ؛ مکاشفه ۱۷: ۱۴).
نابودی دشمنان مسیح (۱۹: ۱۷-۲۱) 
۱۷-۱۸ کسانی که امروز مسیح بره خدا را نمی پذیرند، در روز نبرد نهایی باید با مسیح پادشاه روبرو شوند. کسانی که امروز مسیح را به عنوان نجات دهنده نمی پذیرند در روز آخر باید با مسیح داور روبرو شوند. در آن روز او در دهانش شمشیر داوری و در دستش عصای آهنین خواهد داشت (آیۀ ۱۵). در آن روز کسانی که به مسیح ایمان نیاورده اند خوراک لاشخوران و پرندگان دیگر خواهند شد (حزقیال ۳۹: ۱۷-۲۱). و آنها هیچکس جز خودشان را نباید سرزنش کنند. خدا آمرزش گناهان و نجات را به آنها ارزانی داشته، اما آن را رد کرده اند. کسانی که رحمت و فیض خدا را رد کنند، یقینا با داوری او روبرو خواهند شد.

۱۹ سپس یوحنا گویی دشمنان اسب سوار یعنی مسیح را می بیند که برای جنگ آن روز عظیم خدای قادر مطلق جمع شده اند (مکاشفه ۱۶: ۱۴). دشمنان اصلی مسیح در این نبرد وحش و ده پادشاه هستند (مکاشفه ۱۳: ۱-۲، ۱۷: ۷-۸، ۱۲-۱۴ و تفسیر آن مشاهده شود). جنگی که یوحنا در رؤیایش می بیند روزی در مکانی که حارمجدون خوانده می شود رخ خواهد داد (مکاشفه ۱۶: ۱۶).
۲۰ در این نبرد مسیح بر دشمنانش پیروز می شود. وحش به همراه نبی کاذب (مکاشفه ۱۳: ۱۱، ۱۶: ۱۳) هر دو گرفتار شده و هر دو به دریاچه آتش افروخته شده به کبریت انداخته می شوند. وحش که با نام دجال نیز شناخته می شود نمایانگر قوت و قدرتهای دنیوی است. همکار وحش یعنی نبی کاذبنمایانگر همه مذاهب دروغین است. کار نبی کاذب این است که انسانها را فریب دهد و آنها را به طریق پیروی از وحش و دریافت نشان او بکشاند (مکاشفه ۱۳: ۱۱-۱۶ و تفسیر آن مشاهده شود). 
دریاچۀ آتش افروخته شده به کبریت نمایانگر آتش جهنم است که ارواح انسانهای شریر تا به ابد در آنجا می مانند (متی ۵: ۲۲ ؛ مرقس ۹: ۴۳).

۲۱ در رؤیای یوحنا همه کسانی که از وحش و نبی کاذب پیروی می کنند با شمشیری که از دهان مسیح بیرون می آید، کشته می شوند. بنابراین، مسیح بدین شکل داوری نهایی را در مورد آنها اِعمال می کند (مکاشفه ۱۴: ۱۴-۱۶ مشاهده شود). شمشیری که از دهان مسیح درمی آید نمایانگر کلام داوری است. کسانی که از وحش پیروی می کنند، با این داوری روبرو می شوند: بدنهای آنها نابود شده، روحهای آنها به جهنم افکنده می شود. 
یکی از مهمترین تعالیم کتاب مکاشفه این است که مسیح بر شیطان و دو امداد کنندۀ اصلی او یعنی وحش و نبی کاذب پیروز می شود. این جنگ هنوز عملا به وقوع نپیوسته است اما خدا از پیش پیروزی را برای مسیح مقرر کرده است. پیروزی مسیح در نبرد نهایی کاملا قطعی است . در این جهان ما ایمانداران تحت فشاریم و شیطان با حملاتش ما را می آزماید. ما شاهد هستیم که اشخاص شریر به قدرت رسیده، به کلیسا آزار می رسانند. اما ما هرگز نباید رؤیای یوحنا را در مورد جنگ آن روز عظیم خدای قادر مطلق فراموش کنیم. عیسی پیروز است! او گفت: «در جهان برای شما زحمت خواهد شد، و لکن خاطر جمع دارید زیرا که من بر جهان غالب شده ام» (یوحنا ۱۶: ۳۳).
--------------------------------------------------------------------------------
-----------------------------------------------------------------------
---------------------------------------------------------------------
   پیدایش باب چهل و نه آیه هفده
   دان‌ ماری‌ خواهد بودبه‌ سر راه‌، و افعی‌ بر كنار طریق‌ كه‌ پاشنة‌ اسب‌ را بگزد تا سوارش‌ از عقب‌ افتد.
   خروج باب پانزده آیه یک
   آنگاه‌ موسی‌ و بنی‌اسرائیل‌ این‌ سرود را برای‌ خداوند سراییده‌، گفتند كه‌: «یهوه‌ را سرود می‌خوانم‌ زیرا كه‌ با جلال‌ مظفر شده‌ است‌. اسب‌ و سوارش‌ را به‌ دریا انداخت‌.
   خروج باب پانزده آیه بیست و یک
   پس‌ مریم‌ در جواب‌ ایشان‌ گفت‌: « خداوند را بسرایید، زیرا كه‌ با جلال‌مظفر شده‌ است‌؛ اسب‌ و سوارش‌ را به‌ دریا انداخت‌.»
   اول پادشاهان باب چهار آیه بیست و شش
   و سلیمان‌ را چهل‌ هزار آخور اسب‌ به‌ جهت‌ ارابه‌هایش‌ و دوازده‌ هزار سوار بود.
   اول پادشاهان باب ده آیه بیست و نه
   و یك‌ ارابه‌ را به‌ قیمت‌ ششصد مثقال‌ نقره‌ از مصر بیرون‌ آوردند، و می‌رسانیدند و یك‌ اسب‌ را به‌ قیمت‌ صد و پنجاه‌، و همچنین‌ برای‌ جمیع‌ پادشاهان‌ حِتّیان‌ و پادشاهان‌ اَرام‌ به‌ توسط‌ آنها بیرون‌ می‌آوردند.
   اول پادشاهان باب بیست آیه بیست
   هر كس‌ از ایشان‌ حریف‌ خود را كشت‌ و اَرامیان‌ فرار كردند و اسرائیلیان‌ ایشان‌ را تعاقب‌ نمودند و بَنْهَدَد پادشاه‌ اَرام‌ بر اسب‌ سوار شده‌، با چند سوار رهایی‌ یافتند.
   اول پادشاهان باب بیست آیه بیست و پنج
   و تو لشكری‌ را مثل‌ لشكری‌ كه‌ از تو تلف‌ شده‌ است‌، اسب‌ به‌ جای‌ اسب‌ و ارابه‌ به‌ جای‌ ارابه‌ برای‌ خود بشمار تا با ایشان‌ در همواری‌ جنگ‌ نماییم‌ و البته‌ بر ایشان‌ غالب‌ خواهیم‌ آمد.» پس‌ سخن‌ ایشان‌ رااجابت‌ نموده‌، به‌ همین‌ طور عمل‌ نمود.
   دوم پادشاهان باب هجده آیه بیست و سه
   پس‌ حال‌ با آقایم‌، پادشاه‌ آشور شرط‌ ببند و من‌ دو هزار اسب‌ به‌ تو می‌دهم‌. اگر از جانب‌ خود سواران‌ بر آنها توانی‌ گذاشت‌!
   دوم تواریخ باب یک آیه هفده
   و یك‌ ارابه‌ را به‌ قیمت‌ ششصد مثقال‌ نقره‌ از مصر بیرون‌ می‌آوردند و می‌رسانیدند و یك‌ اسب‌ را به‌ قیمت‌ صد و پنجاه‌؛ و همچنین‌ برای‌ جمیع‌ پادشاهان‌ حتّیان‌ و پادشاهان‌ ارام‌ به‌ توسط‌ آنها بیرون‌ می‌آوردند.
   استر باب شش آیه نه
   و لباس‌ و اسب‌ را به‌ دست‌ یكی‌ از امرای‌ مقرّب‌ترین‌ پادشاه‌ بدهند و آن‌ را به‌ شخصی‌ كه‌ پادشاه‌ به‌ تكریم‌ نمودن‌ او رغبت‌ دارد بپوشانند و بر اسب‌ سوار كرده‌، و در كوچه‌های‌ شهر بگردانند و پیش‌ روی‌ او ندا كنند كه‌ با كسی‌ كه‌ پادشاه‌ به‌ تكریم‌ نمودن‌ او رغبت‌ دارد، چنین‌ كرده‌ خواهد شد.»
   استر باب شش آیه ده
   آنگاه‌ پادشاه‌ به‌ هامان‌ فرمود: «آن‌ لباس‌ و اسب‌ را چنانكه‌ گفتی‌ به‌ تعجیل‌ بگیر و با مُرْدِخای‌ یهود كه‌ در دروازه‌ پادشاه‌ نشسته‌ است‌، چنین‌ معمول‌ دار و از هرچه‌ گفتی‌ چیزی‌ كم‌ نشود.»
   استر باب شش آیه یازده
   پس‌ هامان‌ آن‌ لباس‌ و اسب‌ را گرفت‌ و مُرْدِخای‌ را پوشانیده‌ و او را سوار كرده‌، در كوچه‌های‌ شهر گردانید و پیش‌ روی‌ او ندا می‌كرد كه‌ «با كسی‌ كه‌ پادشاه‌ به‌ تكریم‌ نمودن‌ او رغبت‌ دارد چنین‌ كرده‌ خواهد شد.»
   استر باب هشت آیه ده
   و مكتوبات‌ را به‌ اسم‌ اَخْشُورُش‌ پادشاه‌ نوشت‌ و به‌ مهر پادشاه‌ مختوم‌ ساخته‌، آنها را به‌ دست‌ چاپاران‌ اسب‌ سوار فرستاد؛ و ایشان‌ بر اسبان‌ تازی‌ كه‌ مختصّ خدمت‌ پادشاه‌ و كرهّهای‌ مادیانهای‌ او بودند، سوار شدند.
   ایوب باب سی و نه آیه هجده
   هنگامی‌ كه‌ به‌ بلندی‌ پرواز می‌كند، اسب‌ و سوارش‌ را استهزا می‌نماید.
   ایوب باب سی و نه آیه نوزده
   «آیا تو اسب‌ را قوّت‌ داده‌ و گردن‌ او را به‌ یال‌ ملبّس‌ گردانیده‌ای‌؟
   مزامیر باب سی و دو آیه نه
   مثل‌ اسب‌ و قاطر بی‌فهم‌ مباشید كه‌ آنها را برای‌ بستن‌ به‌ دهنه‌ و لگام‌ زینت‌ می‌دهند، والاّ نزدیك‌ تو نخواهند آمد.
   مزامیر باب سی و سه آیه هفده
   اسب‌ به‌ جهت‌ استخلاص‌ باطل‌ است‌ و به‌ شدت‌ قوّت‌ خود كسی‌ را رهایی‌ نخواهد داد.
   مزامیر باب صد و چهل و هفت آیه ده
   در قوّت‌ اسب‌ رغبت‌ ندارد، و از ساقهای‌ انسان‌ راضی‌ نمی‌باشد.
   امثال باب بیست و یک آیه سی و یک
   اسب‌ برای‌ روز جنگ‌ مهیا است‌، اما نصرت از جانب‌ خداوند است‌.
   امثال باب بیست و شش آیه سه
   شلاّق‌ به‌ جهت‌ اسب‌ و لگام‌ برای‌ الاغ‌، و چوب‌ از برای‌ پشت‌ احمقان‌ است‌.
   اشعیا باب سی و شش آیه هشت
   پس‌ حال‌ با آقایم‌ پادشاه‌ آشور شرط‌ ببند و من‌ دو هزار اسب‌ به‌ تو می‌دهم‌ اگر از جانب‌ خود سواران‌ بر آنها توانی‌ گذاشت‌.
   اشعیا باب شصت و سه آیه سیزده
   آنكه‌ ایشان‌ را در لجّه‌ها مثل‌ اسب‌ در بیابان‌ رهبری‌ نمود كه‌ لغزش‌ نخورند.
   ارمیا باب پنجاه و یک آیه بیست و یک
   و از تو اسب‌ وسوارش‌ را خرد خواهم‌ ساخت‌ و از تو ارابه‌ و سوارش‌ را خرد خواهم‌ ساخت‌.
   حزقیال باب بیست و سه آیه شش
   كسانی‌ كه‌ به‌ آسمانجونی‌ ملبّس‌ بودند؛ حاكمان‌ و سرداران‌ كه‌ همه‌ ایشان‌ جوانان‌ دلپسند و فارسان‌ اسب‌ سوار بودند.
   حزقیال باب بیست و سه آیه دوازده
   و بر بنی‌ آشور عاشق‌ گردید كه‌ جمیع‌ ایشان‌ حاكمان‌ و سرداران‌ مجاور او بودند و ملبّس‌ به‌ آسمانجونی‌و فارسان‌ اسب‌ سوار و جوانان‌ دلپسند بودند.
   حزقیال باب بیست و سه آیه بیست و سه
   یعنی‌ پسران‌ بابل‌ و همه‌ كلدانیان‌ را از فَقُود و شُوع‌ و قُوع‌. و همه‌ پسران‌ آشور را همراه‌ ایشان‌ كه‌ جمیع‌ ایشان‌ جوانان‌ دلپسند و حاكمان‌ و والیان‌ وسرداران‌ و نامداران‌ هستند و تمامی‌ ایشان‌ اسب‌ سوارند.
   حزقیال باب سی و هشت آیه پانزدهم
   و از مكان‌ خویش‌ از اطراف‌ شمال‌ خواهی‌ آمد تو و قوم‌های‌ بسیار همراه‌ تو كه‌ جمیع‌ ایشان‌ اسب‌ سوار و جمعیتی‌ عظیم‌ و لشكری‌ كثیر می‌باشند،
   یوئیل باب دو آیه چهار
   منظرِ ایشان‌ مثل‌ منظرِ اسبان‌ است‌ و مانند اسب‌ سواران‌ می‌تازند.
   میکاه باب یک آیه سیزده
   ای‌ ساكنه‌ لاكیش‌ اسب‌ تندرو را به‌ ارابه‌ ببند. او ابتدای‌ گناه‌ دختر صَهیون‌ بود، چونكه‌ عصیان‌ اسرائیل‌ در تو یافت‌ شده‌ است‌.
   زکریا باب یک آیه هشت
   در وقت‌ شب‌ دیدم‌ كه‌ اینك‌ مردی‌ بر اسب‌ سرخ‌ سوار بود و در میان‌ درختان‌ آس‌ كه‌ در وادی‌ بودایستاده‌ و در عقب‌ او اسبان‌ سرخ‌ و زرد و سفید بود.
   زکریا باب نه آیه ده
   و من‌ ارابه‌ را از اَفْرایم‌ و اسب‌ را از اورشلیم‌ منقطع‌ خواهم‌ ساخت‌ و كمان‌ جنگی‌ شكسته‌ خواهد شد و او با امّت‌ها به‌ سلامتی‌ تكلّم‌ خواهد نمود و سلطنت‌ او از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای‌ زمین‌ خواهد بود.
   زکریا باب ده آیه سه
   خشم‌ من‌ بر شبانان‌ مشتعل‌ شده‌ است‌ و به‌ بزهای‌ نر عقوبت‌ خواهم‌ رسانید زیرا كه‌ یهوه‌ صبایوت‌ از گله‌ خود یعنی‌ از خاندان‌ یهودا تفقّد خواهد نمود و ایشان‌ را مثل‌ اسب‌ جنگی‌ جلال‌ خود خواهد گردانید.
   زکریا باب ده آیه پنج
   و ایشان‌ مثل‌ جبّاران‌ (دشمنان‌ خود را) در گِل‌ كوچه‌ها در عرصه‌ جنگ‌ پایمال‌ خواهند كرد و محاربه‌ خواهند نمود زیرا خداوند با ایشان‌ است‌ و اسب‌ سواران‌ خجل‌ خواهند گردید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
------------------------------------------------------------------
----------------------------------------------------------

فیض عیسی مسیح محبت پدر و مشارکت روح القدس با شما باشد و بماند 

Dienstag, 16. April 2013

چرب زبانی چاپلوسی وتملق


 امثال   باب ۲۹
 ۵ شخصی‌ كه‌ همسایه‌ خود را چاپلوسی‌ می‌كند، دام‌ برای‌ پایهایش‌ می‌گستراند.


 امثال   باب ۱۶
 ۲ همه‌ راههای‌ انسان‌ در نظر خودش‌ پاك‌ است‌، اما خداوند روحها را ثابت‌ می‌سازد.

   امثال   باب ۱۳
 ۷ هستند كه‌ خود را دولتمند می‌شمارند و هیچ‌ ندارند، و هستند كه‌ خویشتن‌ را فقیر می‌انگارند و دولت‌ بسیار دارند.  ۸ دولت‌ شخص‌ فدیه‌ جان‌ او خواهد بود، اما فقیر تهدید را نخواهد شنید.
----------------------------------------------------------------------
-----------------------------------------------
-------------------------

 وارتمن و لینزنمیر چاپلوسی را نوع رفتار استراتژیک تعریف می کنند که توسط فرد برای افزایش جذابیتهای خویش در نزد دیگران انتخاب می شوند. رندی گوردن چاپلوسی را یک نوع استراتژی رفتاری می داند که فرد از آن برای کسب وجهه مناسب و در نتیجه پیشرفت و ارتقای شغلی بهره می گیرد و اگر با زیرکی انتخاب گردد کارکنان را به جلو سوق می دهد. این تعریف، چاپلوسی را نوعی رفتار منفی و نامشروع نمی داند و به افراد پیشنهاد می کند که از چاپلوسی به عنوان وسیله ای برای افزایش محبوبیت و جلب توجه استفاده کنند.
 تفاوت بین غیبت و چاپلوسی چنین می‌گفت: «غیبت چیزی است که پشت سر افراد می‌گوییم ولی جلوی روی‌شان نمی‌گوییم. 
چاپلوسی چیزی است که جلوی افراد می‌گوییم ولی پشت سرشان نمی‌گوییم!» باشد که خدایی که از دروغ و ریا

 متنفر است و در کلامش به تأکید از ما می‌خواهد بلی‌مان بلی و نِی‌مان نِی باشد، زبان همگی ما را از هر گونه چاپلوسی 

و چرب‌زبانی محفوظ بدارد و گوش‌های‌مان را نسبت به شنیدن آن، سنگین.

سرنوشت چنین افرادی از دید کلام خدا بسیار آشکار است: «هر که به مجرم گوید: “تو بی‌گناهی!” نزد قوم‌ها ملعون است و نزد ملت‌ها محکوم.
اما برای آنان که مجرم را نکوهش کنند، نیکو خواهد شد و برکت بسیار خواهند یافت» (امثال ۲۴:‏۲۴ و ۲۵). همچنین در امثال ۲۲:‏۱۶ می‌خوانیم: «آنکه بر بینوایان ظلم کند تا بر مال خویش بیفزاید و یا به ثروتمندان ببخشد، تنها به ناداری گرفتار آید» (همچنین نگاه کنید به: ایوب ۱۷:‏۵ و امثال ۲۵:‏۲۶).





آسیب های ناشی از چاپلوسی
1-    مانع پیشرفت خلاقیت می شود
2-    باعث ایجاد باورهای کاذب مدیران می شود
3-    باعث پرورش افراد نان به نرخ روز خور می شود
4-    تحول و پیشرفت و بدیع سازی را به چالش می کشاند
5-    چاپلوسی، عزت نفس فرد چاپلوس را از او می گیرد
6-     سبب تشویق دیگران به ادامه کارهای ناروایشان و نیز برانگیزنده غرور زیان آفرین انسان هاست.
7-    تکبر را سبب می شود و شخص را از عزت دور می سازد.
8-    بی انگیزگی
9-    از بین رفتن خلاقیت
10- عدم استاندارد 
11- آلودگی های فکری 
12- عدم بهره وری


------------------------------------------------
------------------------------------
-----------------------
----------------


علل پیدایش چاپلوسی 
1-       عدم احساس مسئولیت
2-       فقدان باورهای اخلاقی
3-       نبود وجدان کاری
4-     پایبند نبودن به تعهدات خود در قبال سازمان
5-        حاکمیت ارزشهای مادی در برابر ارزشهای معنوی
6-        تجمل پرستی مدیر
7-        خلأ منزلت و نبود شایسته سالاری در ساختار اداری
8-       شدت زیاد تضاد طبقاتی
9-       سیستم اداری و بوروکراسی
10-       ضعف مدیریت سازمان در حاکمیت رقابت سالم
11-       ضعف مدیریتی و سبک مدیریتی
12-        عوامل فردی- شخصیتی
13-         متغیرهای وضعیتی
14-       تمرکز قدرت 




فیض عیسی مسیح محبت پدر و مشارکت روح القدس با شما باشد و بماند 


به خدا اجازه بده از تو و استعداهایت بعنوان عروس زیبا مسیح به نفع کلیسا استفاده کند


در زیبایی عروس بحرکت بیا

  پیدایش   باب ۱۲
 ۱۱ و واقع‌ شد كه‌ چون‌ نزدیك‌ به‌ ورود مصر شد، به‌ زن‌ خود سارای‌ گفت‌: «اینك‌ می‌دانم‌ كه‌ تو زن‌ نیكومنظر هستی.
 ۱۲ همانا چون‌ اهل‌ مصر تو را بینند، گویند: "این‌ زوجة‌ اوست‌." پس‌ مرا بكشند و تو را زنده‌ نگاه‌ دارند.

 ۱۳ پس‌ بگو كه‌ تو خواهر من‌ هستی‌ تا به‌ خاطر تو برای‌ من‌ خیریت‌ شود و جانم‌ بسبب‌ تو زنده‌ ماند.»

 ۱۴ و به‌ مجرد ورود ابرام‌ به‌ مصر، اهل‌ مصر آن‌ زن‌ را دیدند كه‌ بسیار خوش‌منظر اسـت‌.

 ۱۵ و امرای‌ فرعـون‌ او را دیدنـد، و او را در حضـور فرعون‌ ستودند. پس‌ وی‌ را به‌ خانة‌ فرعـون‌ در آوردنـد.

 ۱۶ و بخاطـر وی‌ با ابـرام‌ احسان‌ نمود، و او صاحب‌ میشها و گاوان‌ و حماران‌ و غلامان‌ و كنیـزان‌ و ماده‌ 

الاغـان‌ و شتـران‌ شد.
---------------------------------------------
زیبایی ساره باعث ترس ابرام شده بود 
------------------------------------------------
یک سوال دارم آیا برخی مواقع ما نیز با ترسهای مختلف همراه نیستیم 
ترس از طرد شدگی باعث سکوت ما نمیگردد . 
ترس های مختلف باعث سکوت ما نمیگردد 
و آیا برخی مواقع براثر ترس رویای بزرگی را که خدا به ما مکشوف کرده غیر ممکن نمیبینیم و سکوت نمیکنیم 
------------------------------------------------------------------
   اشعیا   باب ۵۵
 ۸ زیرا خداوند می‌گوید كه‌ افكار من‌ افكار شما نیست‌ و طریق‌های‌ شما طریق‌های‌ من‌ نی‌.
 ۹ زیرا چنانكه‌ آسمان‌ از زمین‌ بلندتر است‌ همچنان‌ طریق‌های‌ من‌ از طریق‌های‌ شما و افكار من‌ از افكار شما بلندتر می‌باشد.

----------------------------------------------------------------------------
آیا اعطایا و استعداهای ما نباید به نفع کلیسا استفاده گردد .
برگزیدگی ما زیبایی ست خارق العاده که خدا به بخشیده بعنوان عروس کلیسا 
که برای او در حرکت باشیم 
-----------------------------------------------------------------------------

  اشعیا   باب ۶۰
 ۵ آنگاه‌ خواهی‌ دید و خواهی‌ درخشید و دل‌ تو لرزان‌ شده‌، وسیع‌ خواهدگردید، زیرا كه‌ توانگری‌ دریا بسوی‌ تو گردانیده‌ خواهد شد و دولت‌ امّت‌ها نزد تو خواهد آمد.
 ۶ كثرت‌ شتران‌ و جمازگان‌ مدیان‌ و عیفه‌ تو را خواهند پوشانید. جمیع‌ اهل‌ شبع‌ خواهند آمد و طلا و بخور آورده‌، به‌ تسبیح‌ خداوند بشارت‌ خواهند داد.
 ۷ جمیع‌ گله‌های‌ قیدار نزد تو جمع‌ خواهند شد و قوچهای‌ نبایوت‌ تو را خدمت‌ خواهند نمود. به‌ مذبح‌ من‌ با پذیرایی‌ برخواهند آمد و خانه‌ جلال‌ خود را زینت‌ خواهم‌ داد.

-------------------------------------------------------------------------
این برکاتی را که برای ما خدا آماده کرده و دزد میخواهد بدزد و نابود سازد 

برکاتی که برای روح جسم و جان ماست 

------------------------------------------------------
آزادشدن برکات سه گانه پاشاهی الهی در ابراهیم///  نهفته  /// بعداز قربانی او 

قربانی که باعث برکات در زندگی ابرام گردید 
براستی برای برگشت به طرف برکات الهی تولد تازه بهایی را باید  پرداخت 

همانگونه که ابرام بهایی // قربانی // پرداخت 
------------------------------------------------------
 پیدایش   باب ۱۵
 ۹ به‌ وی‌ گفت‌: «گوسالة‌ مادة‌ سه‌ ساله‌ و بز مادة‌ سه‌ ساله‌ و قوچی‌ سه‌ ساله‌ و قمری‌ و كبوتری‌ برای‌ من‌ بگیر. »
 ۱۰ پس‌ این‌ همه‌ را بگرفت‌، و آنها را از میان‌، دو پاره‌ كرد، و هر پاره‌ای‌ را مقابل‌ جفتش‌ گذاشت‌، لكن‌ مرغان‌ را پاره‌ نكرد.

-------------------------------------------------------------------------
بوسیله  بهای قربانی ابرام و عهدی که با خدا بست 
-------------------------------------------------------------
 پیدایش   باب ۱۵
 ۱۱ و چون‌ لاشخورها بر لاشه‌ها فرود آمدند، ابرام‌ آنها را راند.
 ۱۲ و چون‌ آفتاب‌ غروب‌ می‌كرد، خوابی‌ گران‌ بر ابرام‌ مستولی‌ شد، و اینك‌ تاریكی‌ ترسناك‌ سخت‌، او را فرو گرفت‌.
 ۱۷ و واقع‌ شد كه‌ چون‌ آفتاب‌ غروب‌ كرده‌ بود و تاریك‌ شد، تنوری‌ پر دود و چراغی‌ مشتعل‌ از میان‌ آن‌ پاره‌ها گذر نمود.
 ۱۸ در آن‌ روز، خداوند با ابرام‌ عهد بست‌ و گفت‌: «این‌ زمین‌ را از نهر مصر تا به‌ نهر عظیم‌، یعنی‌ نهر فرات‌، به‌ نسل‌ تو بخشیده‌ام‌،

-------------------------------------------------------------
hebräische Wort ist „nashab“,  was soviel wie „pusten, wegpusten“ bedeutetابراهیم معنای قدرت خدا را درک کرد یعنی راندن 

او دستهایش را بلند کرد و پرندگان را راند 
در حقیقت با قربانی که قرار داد . او داشت خدا را پرستش میکرد 
او شریر را راند . خورنده را راند 

-------------------------------------------------------------


فیض عیسی مسیح محبت پدر و مشارکت روح القدس با شما باشد و بماند 



Montag, 15. April 2013

درسهای زندگی نه آنچه ما فکر میکنیم بلکه جهت و راه را خدا تعیین میکند .


همه ما انتظارها و  آرزوها ورویاهایی در زندگی داریم 

زندگی در سیری و فراوانی در فرهنگ فارسی همیشه والدین و بزرگترها 

میگفتند و پیر وسیر باشی 

معنی فراوانی 

یعنی فرزندان سالم شریک سالم زندگی در امنیت مالی و جانی  و فراوانی و سلامتی 
و..................//......................

وبرای داشتن یا رسیدن به این آرزوها دست به همه کاری هم میزنند 

درحقیقت 

انسانها در تمامی قرون دنبال همین بودند و هستند 

اما اگر به آمال و آرزوی خود نرسند سر خورده و ناراضی میگردند 

یک چیز طبیعیست همه ما آرزوی بهترینها را داریم ماشین خوب کار خوب 

مسافرت خوب اما زندگی هدف و مقصد خود را دارد و هر روزه قسمتی از آرزوها و 

رویاها را دفن میکنیم 

و کلام خدا به ما چه میاموزد شاید امروز باید از نو  شروع کنیم 
زندگی شخصیتهای مختلف کتاب مقدس انسانهای حقیقی که دروس زندگی را میتوانیم از آنان بیاموزیم 
شخصیت تامار 
شخصیت روت 
شخصیت راحاب 

 شخصیت  بَتْشَبَع‌
در دنیایی زندگی میکنیم که تامارها و روتها راحابها و بتشبع های بسیاری 

در شرایط دنیای مدرن اما با مشکلات ///////

 آیا این گونه افراد در مشارکتهای ما در خانواده الهی  جا دارند 

در کلیسا جای خود را میابند در بدن مسیح چطور 

شاید وقت بگذارید و این آیات را با هم بخوانیم 

  پیدایش   باب ۳۸
  ماجرای یهودا و تامار
 ۱ و واقع‌ شد در آن‌ زمان‌ كه‌ یهودا از نزد برادران‌ خود رفته‌، نزد شخصی‌ عَدُلاّمی‌، كه‌ حیره‌ نام‌ داشت‌، مهمان‌ شد.
 ۲ و در آنجا یهودا، دختر مرد كنعانی‌ را كه‌ مسمّی‌ به‌ شوعه‌ بود، دید و او را گرفته‌، بدو درآمد.
 ۳ پس‌ آبستن‌ شده‌، پسری‌ زایید و او را عیر نام‌ نهاد.
 ۴ و بار دیگر آبستن‌ شده‌، پسری‌ زایید و او را اونان‌ نامید.
 ۵ و باز هم‌ پسری‌ زاییده‌، او را شیله‌ نام‌ گذارد. و چون‌ او را زایید، (یهودا) در كزیب‌ بود.
 ۶ و یهودا، زنی‌ مسمّی‌ به‌ تامار، برای‌ نخست‌زادة‌ خود عیر گرفت‌.
 ۷ و نخست‌زادة‌ یهودا، عیر، در نظر خداوند شریر بود، و خداوند او را بمیراند.
 ۸ پس‌ یهودا به‌ اونان‌ گفت‌: «به‌ زن‌ برادرت‌ درآی‌، و حق‌ برادر شوهری‌ را بجا آورده‌، نسلی‌ برای‌ برادر خود پیدا كن‌.»
 ۹ لكن‌ چونكه‌ اونان‌ دانست‌ كه‌ آن‌ نسل‌ از آن‌ او نخواهد بود، هنگامی‌ كه‌ به‌ زن‌ برادر خود درآمد، بر زمین‌ انزال‌ كرد، تا نسلی‌ برای‌ برادر خود ندهد.
 ۱۰ و این‌ كار او در نظر خداوند ناپسند آمد، پس‌ او را نیز بمیراند.
 ۱۱ و یهودا به‌ عروس‌ خود، تامار گفت‌: «در خانة‌ پدرت‌ بیوه‌ بنشین‌ تا پسرم‌ شیله‌ بزرگ‌ شود.» زیرا گفت‌: «مبادا او نیز مثل‌ برادرانش‌ بمیرد.» پس‌ تامار رفته‌، در خانة‌ پدر خود ماند.
 ۱۲ و چون‌ روزها سپری‌ شد، دختر شوعه‌ زن‌ یهودا مرد. و یهودا بعد از تعزیت‌ او با دوست‌ خود حیرة‌ عدلاّمی‌، نزد پشم‌ چینان‌ گلة‌ خود، به‌ تمنه‌ آمد.
 ۱۳ و به‌ تامار خبر داده‌، گفتند: «اینك‌ پدر شوهرت‌ برای‌ چیدن‌ پشم‌ گلة‌ خویش‌، به‌ تمنه‌ می‌آید.»
 ۱۴ پس‌ رخت‌ بیوگی‌ را از خویشتن‌ بیرون‌ كرده‌، بُرقِعی‌ به‌ رو كشیده‌، خود را در چادری‌ پوشید، و به‌ دروازة‌ عینایم‌ كه‌ در راه‌ تمنه‌ است‌، بنشست‌. زیرا كه‌ دید شیله‌ بزرگ‌ شده‌ است‌، و او را به‌ وی‌ به‌ زنی‌ ندادند.
 ۱۵ چون‌ یهودا او را بدید، وی‌ را فاحشه‌ پنداشت‌، زیرا كه‌ روی‌ خود را پوشیده‌ بود.
 ۱۶ پس‌ از راه‌ به‌ سوی‌ او میل‌ كرده‌، گفت‌: «بیا تا به‌ تو درآیم‌.» زیرا ندانست‌ كه‌ عروس‌ اوست‌. گفت‌: «مرا چه‌ می‌دهی‌ تا به‌ من‌ درآیی‌.»
 ۱۷ گفت‌: «بزغاله‌ای‌ از گله‌ می‌فرستم‌.» گفت‌: «آیا گرو می‌دهی‌ تا بفرستی‌؟»
 ۱۸ گفت‌: «تو را چه‌ گرو دهم‌؟» گفت‌: «مهر و زُنّار خود را و عصایی‌ كه‌ در دست‌ داری‌.» پس‌ به‌ وی‌ داد، و بدو درآمد، و او از وی‌ آبستن‌ شد.
 ۱۹ و برخاسته‌، برفت‌. و بُرقِع‌ را از خود برداشته‌، رخت‌ بیوگی‌ پوشید.
 ۲۰ و یهودا بزغاله‌ را به‌ دست‌ دوست‌ عدلامی‌ خود فرستاد، تا گرو را از دست‌ آن‌ زن‌ بگیرد، اما او را نیافت‌.
 ۲۱ و از مردمان‌ آن‌ مكان‌ پرسیده‌، گفت‌: «آن‌ فاحشه‌ای‌ كه‌ سر راه‌ عینایم‌ نشسته‌ بود، كجاست‌؟» گفتند: «فاحشه‌ای‌ در اینجا نبود.»
 ۲۲ پس‌ نزد یهودا برگشته‌، گفت‌: «او را نیافتم‌، و مردمان‌ آن‌ مكان‌ نیز می‌گویند كه‌ فاحشه‌ای‌ در اینجا نبود.»
 ۲۳ یهودا گفت‌: «بگذار برای‌ خود نگاه‌ دارد، مبادا رسوا شویم‌. اینك‌ بزغاله‌ را فرستادم‌ و تو او را نیافتی‌.»
 ۲۴ و بعد از سه‌ ماه‌ یهودا را خبر داده‌، گفتند: «عروس‌ تو تامار، زنا كرده‌ است‌ و اینك‌ از زنا نیز آبستن‌ شده‌.» پس‌ یهودا گفت‌: «وی‌ را بیرون‌ آرید تا سوخته‌ شود!»
 ۲۵ چون‌ او را بیرون‌ می‌آوردند نزد پدر شوهرخود فرستاده‌، گفت‌: «از مالك‌ این‌ چیزها آبستن‌ شده‌ام‌»، و گفت‌: «تشخیص‌ كن‌ كه‌ این‌ مهر و زُنّار و عصا از آن‌ كیست‌.»
 ۲۶ و یهودا آنها را شناخت‌، و گفت‌: «او از من‌ بی‌گناه‌تر است‌، زیرا كه‌ او را به‌ پسر خود شیله‌ ندادم‌.» و بعد او را دیگر نشناخت‌.
 ۲۷ و چون‌ وقت‌ وضع‌ حملش‌ رسید، اینك‌ توأمان‌ در رحمش‌ بودند.
 ۲۸ و چون‌ می‌زایید، یكی‌ دست‌ خود را بیرون‌ آورد كه‌ در حال‌ قابله‌ ریسمانی‌ قرمز گرفته‌، بر دستش‌ بست‌ و گفت‌: «این‌ اول‌ بیرون‌ آمد.»
 ۲۹ و دست‌ خود را بازكشید. و اینك‌ برادرش‌ بیرون‌ آمد و قابله‌ گفت‌: «چگونه‌ شكافتی‌؟ این‌ شكاف‌ بر تو باد.» پس‌ او را فارص‌ نام‌ نهاد.
 ۳۰ بعد از آن‌ برادرش‌ كه‌ ریسمان‌ قرمز را بر دست‌ داشت‌ بیرون‌ آمد، و او را زارح‌ نامید.
   روت   باب ۱

 ۲۱ من‌ پُر بیرون‌ رفتم‌ و خداوند مرا خالی‌ برگردانید. پس‌ برای‌ چه‌ مرا نعومی‌ می‌خوانید چونكه‌ خداوند مرا ذلیل‌ ساخته‌ است‌ و قادرمطلق‌ به‌ من‌ بدی‌ رسانیده‌ است‌.»



 بتشبع      Bath-sheba   

لغت فوق به معنای   دختر سوگند   می باشد. 
بَتْشَبَع‌، نام دختر اَلِیعام‌، و نوه اَخیتُوفَل‌ جیلونی‌ بود. وی در ابتدا با اُوریای‌ حِتِّی‌ که یکی از سی سردار شجاع لشکر داود بود، ازدواج کرد. اوریا زمانی که با یوآب در جنگ با بنی‌عَمّون در رَبَّه بسر میبرد، داود با زن وی بَتْشَبَع‌ همبستر شده و بَتْشَبَع‌ حامله شد. داود با همکاری یوآب، نقشه قتل وی را کشیدند. اوریا را در خط اول جنگ قرار دادند تا کشته شود، داود پس از مرگ اوریا با زن وی بَتْشَبَع ازدواج کرد. پسر اول بتشبع که حاصل زنا بود، بیمار و درگذشت. پس از آن بتشبع از داود، صاحب چهار پسر به نامهای شِمْعی‌ و شوباب‌ و ناتان‌ و سُلیمان‌ گردید. سلیمان به واسطه بتشبع به پادشاهی رسید، زمانیکه ادونیا یکی از پسران داود، همراه یوآب و ابیاتار کاهن در کنار سنگ زُوحَلَت‌ كه‌ به‌ طرف عین‌ روجَل‌ است قربانی کرده و خود را پادشاه نامید. بَتْشَبَع‌ نزد پادشاه رفته و او را در جریان پادشاهی ادونیا قرار داده و قول او را در مورد پادشاهی سلیمان یادآور شد و داود سلیمان را به پادشاهی انتخاب کرد. در نسب نامه عیسی در انجیل متی از بتشبع به عنوان مادر سلیمان از داود و زن اوریا نام برده شده است.
  سموئیل دوم   باب ۱۱

 ۳ پس‌ داود فرستاده‌، دربارة‌ زن‌ استفسار نمود و او را گفتند كه‌ «آیا این‌ بَتْشَبَع‌، دختر اَلِیعام‌، زن‌ اُوریای‌ حِتِّی‌ نیست‌؟» 
 سموئیل دوم باب ۱۲ آیه ۲۴ 
۲۴ و داود زن‌ خود بَتْشَبَع‌ را تسلی‌ داد و نزد وی‌ درآمده‌، با او خوابید و او پسری‌ زاییده‌، او را سلیمان‌ نام‌ نهاد. و خداوند او را دوست‌ 
داشت‌.

  تامار      Tamar   

لغت فوق به معنای   درخت نخل   می باشد. 
   
- نام عروس یهودا که همسر پسر او عیر بود و پس از مرگ عیر، یهودا از اونان خواست که زن برادر خود، تامار را به زنی گرفته و برای برادرش نسلی درست کند، ولی او از ایجاد نسلی برای برادرش امتنان کرد. این امر در نزد خداوند ناپسند آمد و اونان نیز در سرزمین کنعان کشته شد. پس از مرگ اونان، یهودا از ازدواج تامار با شیله، برادر اونان خودداری کرد. تامار خود را به شکل فاحشه درآورده و با یهودا همبستر گردید و یهودا عروس خود را نشناخت به سبب آنکه روی خود را پوشانیده بود. تامار حامله گشت و یهودا خواست او را در آتش بسوزاند، اما تامار به وی گفت که از وی حامله شده است. تامار دوقلو حامله بود و دو پسر به نام فارص و زارح به دنیا آورد. نام تامار در نسب نامه عیسی آمده است.



  راحاب      Rahab   

لغت فوق به معنای   فراخ، پهناور   می باشد. 
راحاب نام زن بدکاره ای از اهالی شهر اریحا بود که نقشی کلیدی در شکست و تسلیم شهر اریحا به دست یوشع داشت. 
یوشع، دو نفر را برای جاسوسی به شهر اریحا که در آن سوی رود اردن واقع شده بود، فرستاد. آن دو جاسوس برای گذراندن شب به خانه راحاب رفتند. پس از آنکه به پادشاه اریحا اطلاع دادند که افرادی از اسرائیلیان برای جاسوسی به اریحا آمده و در خانه راحاب هستند، وی افرادی را برای دستگیری آنان به خانه راحاب فرستاد. اما راحاب آنان را در میان ساقه های کتان که در پشت بام بود پنهان کرده و به سربازان پادشاه گفت که آنان آنجا را پیش از بسته شدن دروازه ها ترک کرده اند. ماموران پادشاه به دنبال آنها از دروازه شهر خارج شده و سپس دروازه شهر بسته شد و ماموران پادشاه تا کرانه رود اردن برای تعقیب انها رفتند. 
پیش از خوابیدن جاسوسان، راحاب نزد آنان رفت و گفت که تمام اهالی اریحا از اسرائیلیان می ترسند، زیرا شنیده اند که خداوند چگونه به شما در دریای سرخ و مصر کمک کرده است و من مطمئن هستم که اریحا به دست شما تسلیم خواهد شد. پس به سبب اینکه من جان شما را نجات دادم به من قول بدهید که من و خانواده من را نکشید. آنان نیز به وی قول دادند که هر آنکه در خانه وی باشد، زنده بماند. خانه راحاب بر روی حصار شهر واقع شده بود، سپس راحاب آنان را به وسیله ریسمان از پنجره اتاقش به پایین حصار فرستاد و انان سه روز در کوه مخفی شده و سپس به آن سوی رود اردن رفتند. 
زمانی که یوشع به شهر اریحا حمله کرد به افرادش گفت که شهر را ویران کرده و تنها راحاب و هر کس که در خانه وی است نجات یافته و زنده بمانند. پس از ویران کردن شهر، راحاب و خانواده اش را به سبب کاری که برای جاسوسان کرده بود در بیرون لشکرگاه اسرائیل جا دادند. و آنها در میان اسرائیلیان ساکن شدند. 
بنا بر فرضیه ای بر اساس کتاب متی باب ۱ آیه ۵ ،راحاب سپس با شلمون که یکی از شاهزادگان طایفه یهودا بود، ازدواج کرد و وی بوعز را که پدربزرگ داود می باشد به دنیا آورد. اما دقیقا مشخص نیست که نام راحاب در کتاب متی همان راحاب در اریحا می باشد یا خیر. در کتاب عبرانیان و یعقوب از راحاب به عنوان زنی که به واسطه ایمان و عمل به ایمانش نجات یافته، نام برده شده است.




  روت      Ruth   


لغت فوق به معنای   دوست، رحمت   می باشد. 


نام روت فقط در کتابی از عهد عتیق یافت می شود که به نام خود وی روت نامیده شده است. 

اَلیمَلَك نام شخصی از قوم اَفْراتیانِ و طایفه یهودا بود که در زمان داوران در بیت لحم ساکن بوده است. وی شوهر نعومی و دارای دو پسر به نامهای مَحْلُون‌ و كِلْیون‌ بود. قحطی در بیت لحم سبب کوچ وی و خانواده اش به موآب می گردد. اَلیمَلَك در آنجا درگذشت و همسر و دو پسرش باقی ماندند. پسران وی از دختران موآبی برای خود همسرانی به نام عُرْفَه‌ و روت گرفتند. روت همسر مَحْلُون‌ بود. پس از ده سال هر دو پسر نعومی نیز مردند. نعومی تصمیم به ترک موآب و بازگشت به سرزمین خود بیت الحم گرفت و از هر دو عروس خود خواست که در موآب و در بین خویشان خود مانده و ازدواج کنند. روت تقاضای نعومی را نپذیرفته و با مادر شوهر خود موآب را ترک کرده و به همراه وی رفت. 

پس از سکنی در بیت الحم، روت از نعومی خواست که به خوشه چینی برود. رسم بر این بود که در هنگام درو، وقتی خوشه هایی روی زمین افتاده و باقی می ماند را معمولا برای مردم فقیر باقی می گذاشتند که تا آنها را جمعع کنند. نعومی دارای خویشاوندی شوهری بود که نامش بوعَز بود. بوعَزْ مردی ثروتمند از خاندان اَلیمَلَك‌، پسر سَلْما از راحاب و جد داود پادشاه بود. وی از خویشان شوهر نعومی بود. روت برای خوشه چینی به مزرعه وی رفت و زمانیکه بوعز وی را شناخت به او توجه ویژه ای کرده و به او اجازه داد که از میان خوشه هایی هم که بر زمین نیفتاده بود، بردارد و به به او آب و خوراک داد. بوعز از روت خواست که به کشتزار دیگری نرود و در همان جا خوشه چینی کند و به گارگران نیز دستور داد که مزاحم روت نشوند. 

بر اساس نقشه ای که نعومی کشید، روت شب هنگام به خرمنگاه بوعز رفت و از وی خواست که او را به زنی خود بگیرد، زیرا که از بستگان شوهرش که مرده است، می باشد. شخص دیگری نیز بود که خویشاوند نزدیکتر به شوهر نعومی بود و می توانست زمین شوهر نعومی را بخرد، ولی در این صورت باید با روت طبق سنت یهود ازدواج می کرد، ولی وی از این کار صرف نظر کرد و بوعز زمین را خریده و قبول کرد که روت را نیز به زنی بگیرد تا نام شوهرش از بین نرود. و بوعز، روت دختر نعومی را به همسری اختیار کرد، زیرا بوعز از خویشان ایشان بود و طبق سنت یهودیان روت را به زنی گرفت. 

روت صاحب پسری به نام عوبید گردید، که پدر بزرگ داود پادشاه می باشد و مسیح نیز از نسل وی می باشد. نام وی در نسب نامه کتاب متی باب یک برده شده است.
 متی   باب ۱
  نسب نامه عیسی مسیح

 ۱ كتاب‌ نسب‌ نامه‌ عیسی مسیح‌ بـن‌ داود بـن ابراهیم‌:  ۲ ابراهیم‌ اسحاق‌ را آورد و اسحاق‌ یعقوب‌ را آورد و یعقوب‌ یهودا و برادران‌ او را آورد.  ۳ و یهودا، فارص‌ و زارح‌ را از تامار آورد و فارص‌، حصرون‌ را آورد و حصرون‌، اَرام‌ را آورد.  ۴ و اَرام‌، عمِّیناداب‌ را آورد و عمّینـاداب‌، نَحشـون‌ را آورد و نحشون‌، شَلْمون‌ را آورد.  ۵ و شَلْمون‌، بوعز را از راحاب‌ آورد و بوعـز، عوبید را از راعوت‌ آورد و عوبیـد، یسّـا را آورد.  ۶ و یسّـا داود پادشـاه‌ را آورد و داود پادشـاه‌، سلیمـان‌ را از زن‌ اوریا آورد.  ۷ و سلیمان‌، رحبْعام‌ را آورد و رحبْعام‌، اَبِیا را آورد و اَبِیـا، آسـا را آورد.  ۸ و آسا، یهوشافاط‌ را آورد و یهوشافاط‌، یورام‌ را آورد و یورام‌، عُزیا را آورد.  ۹ و عُزیا، یوتام‌ را آورد و یوتام‌، اَحاز را آورد و اَحـاز، حِزْقیا را آورد.  ۱۰ و حِزْقیا، مَنسّی را آورد و مَنسّی، آمون‌ را آورد و آمون‌، یوشیا را آورد.  ۱۱ و یوشیا، یكُنیـا و برادرانـش‌ را در زمـان‌ جـلای بابِـل‌ آورد.  ۱۲ و بعد از جلای بابل‌، یكُنْیا، سَألْتیئیل‌ را آورد و سَأَلْتیئیل‌، زَرُوبابِل‌ را آورد.  ۱۳ زَرُوبابِـل‌، اَبیهـود را آورد و اَبیهـود، ایلیـاقیـم‌ را آورد و ایلیاقیم‌، عازور را آورد.  ۱۴ و عازور، صادوق‌ را آورد و صادوق‌، یاكین‌ را آورد و یاكین‌، ایلَیهُـود را آورد.  ۱۵ و ایلیهـود، ایلعـازَر را آورد و ایلعـازَر، مَتّـان‌ را آورد و مَتّـان‌، یعقـوب‌ را آورد.  ۱۶ و یعقـوب‌، یوسـف‌ شوهـر مریم‌ را آورد كه‌ عیسی مُسمّـی به‌ مسیـح‌ از او متولّـد شـد.  ۱۷ پس‌ تمام‌ طبقات‌، از ابراهیم‌ تا داود چهارده‌ طبقه‌ است‌، و از داود تا جلای بابِل‌ چهارده‌ طبقه‌، و از جلای بابِل‌ تا مسیح‌ چهارده‌ طبقه‌.

-------------------
-------------------------------------------------------------------

هدف الهی را برای حیات ابدی بیابیم 
زنانی مثل تامار و  راحاب و روت و بتشبع  
هرگز جای خود را در نسب نامه شاه شاهان ماشیح موعود 
خدا در جسم نمیشناختند در حقیقت نقشه الهی را نمیدانستند 
------------------
   اعمال   باب ۱۳

 ۲۲ پس‌ او را از میان‌ برداشته‌، داود را برانگیخت‌ تا پادشاه‌ ایشان‌ شود و در حق او شهادت‌ داد که‌ "داود بن‌ یسی‌ را مرغوب‌ دل‌ خود یافته‌ام‌ که‌ به‌ تمامی‌ اراده‌ من‌ عمل‌ خواهد کرد." 
--------------------------------------------------------------------
در اینجا قصد من این نیست که یاد آور تلخی ها سختی ها و یا اشتباهات تاریخ رفتاری  باشم یا بررسی الهیاتی بکنم بلکه یاآور این حقیقت گردم که نام  این افراد 
در نسب نامه خداوند مان  
نشانگر این است او خدای شفا دهنده خدای احیا کنند و خدایا تبدیل است 
او از روش زندگی انسان شگفت زده نمیشود 
او خاصان خود را میشناسد 
نقشه او همواره اجرا میگردد. 
جالب تجربیات شخصیتها و مشکلاتشان نیستند . 
آنچه مسلم است اراده خدا غیر ممکن را ممکن میسازد 
پس فراموش نکنیم دست خدا را در زندگی خود باز بگزاریم که نه ما بلکه خدای حی 
صاحب نقشه و نقشهای ماست . 

فیض عیسی مسیح محبت پدر و مشارکت روح القدس با شما باشد و بماند