Mittwoch, 29. Juni 2011

مطالعه کلام متی 5

مطالعه کلام متی 
5

خوشبحالها را لطفا به سری موعظات مراجعه کنید 


نه خوشبختی ملکوتی  حقیقی
پنج موعظه از سری موعظات کشیش سموعیل دیکمان با اجازه رسمی از کلیسای مسیح در شهر دیتسن باخ




از آنجایی که خشم خطاست، سعی می‌کنیم که خشم خود را حتی از خود نیز پنهان نماییم. نتیجتاً دچار افسردگی، آزردگی و یأس می‌شویم. لیکن این نیز کاری است اشتباه. هنگامی که کسی به خاطر مسیح به ما بی حرمتی یا جفا کند، به گفتۀ عیسی تنها باید یک کارکرد و آن شادی است خوش باشید و شادی عطیم نمایید.
هیچکس به طور طبیعی به هنگام روی آوردن مشکلات، شادی نمی‌کند. تنها کسی که روح‌القدس را در درون خود دارد، می‌تواند به هنگام جفا شادی نماید. شادی ثمرۀ روح‌القدس است (غلاطیان ۵: ۲۲). خدا اجازه می‌دهد که بر ما جفا شود تا ایمان ما را آزمایش کرده، ببیند که آیا تحت هدایت روح‌القدس هستیم یا نه (اول پطرس ۱: ۶ و۷). اگر با خشم یا افسردگی به جفا پاسخ دهیم، در این صورت پی می‌بریم که از روح‌القدس پُر نیستیم.
هنگامی که انگور یا هر میوۀ دیگری را می‌فشریم، عصارۀ و یا شیرۀ آن بیرون می‌آید. هنگامی که ما در اثر جفا «تحت فشار» قرار می‌گیریم، چه نوع عصاره‌ای از ما بیرون می‌زند؟ آیا عصارۀ تلخ خشم؟ یاعصارۀ شیرین شادی که ناشی از روح‌القدس در درون ماست؟
چرا باید خوش باشیم و شادی عظیم نماییم؟ به خاطر اینکه اجر ما در آسمان عطیم است (آیۀ ۱۲). اجر ما چقدر عظیم است؟ آنقدر که قابل سنجش نیست. اجر ما خود ملکوت آسمان است (آیۀ ۱۰). اجر ما زندگی در آن ملکوت، دیدار خدا (آیۀ ۸)، فرزندان خدا بودن است (آیۀ ۹). پولس چنین نگاشت: زیرا یقین می‌دانم که دردهای زمان حاضر نسبت به آن جلالی که در ما ظاهر خواهد شد هیچ است (رومیان ۸: ۱۸). زیرا که این زحمت سبک ما که برای لحظه‌ای است، بار جاودانی جلال را برای ما زیاده و زیاده پیدا می‌کند (دوم قرنتیان ۴: ۱۷).
خدا، پدر آسمانی ما، پُر از شفقت و عطوفت است و تمامی کسانی که به مسیح ایمان دارند، فرزندان او هستند. خدا می‌خواهد به ما اجر دهد. وی می‌خواهد که ما درجلالش سهیم باشیم خدا مجبور نیست به ما اجر دهد، اما او تصمیم گرفته است که بر طبق اراده اش چنین کند وی بخاطر محبتش نسبت به ما، به ما اجر می‌دهد.
ما فرزندان خدا هستیم و این وظیفۀ ماست که از پدرمان اطاعت کنیم. این وظیفۀ ماست که جزو افرادی باشیم که دراین هشت خوشا بحال توصیف شده اند اگر ما به واسطۀ روح‌القدس این هشت کیفیت توصیف شده در آیه‌های ۳ تا ۱۰ را دارا باشیم، در آن صورت واقعاً برکت خواهیم یافت.
نمک و نور (۵: ۱۳-۱۶)
(مرقس ۱۴: ۲۱؛ لوقا ۱۴: ۳۳)
۱۳ مسیحیان نمک جهان هستند. کار نمک، پاک کردن و محفوظ نگاه داشتن است. این خاصیت نمک در قدیم اهمیت حیاتی داشت. نمک مانع از تجزیه می‌شود. اگر گوشت را در نمک بخوابانید، برای ماهها بدون یخچال سالم می‌ماند و فاسد نمی‌شود.
جهان همانند گوشت است و فاسد شدنی، درجهان شر وجود دارد. انسانها از خدا نافرمانی می‌کنند و از لحاظ روحانی، همانند گوشت بد فاسد می‌شوند. قوم یهود بارها و بارها از خدا نافرمانی کرد و خدا انبیایی فرستاد تا ایشان را به توبه بکشاند. انبیا همانند نمک بودند. افرادی که گفته‌های ایشان را به جا آوردند، پاک و طاهر شدند. مامسیحیان همانند انبیای عهد عتیق خوانده شده ایم تا نمک باشیم.
نمک خصوصیت دیگری نیز دارد و آن این است که بسیار شور است. مقدار کمی نمک اثر زیادی دارد و می‌تواند مقدار زیادی آب را شور گرداند. نمک تغییر ایجاد می‌کند و مؤثر است. ما مسیحیان باید همچون نمک باشیم و در جهان تغییر ایجاد کنیم. ما باید «مزۀ» جهان را تغییر دهیم، همان گونه که نمک مزۀ آب را تغییر می‌دهد. از هشت خوشا بحالی که در آیه‌های ۳-۱۰ ذکر شده، می‌توانیم پی ببریم که «مزۀ» یک مسیحی چگونه باید باشد.
ما باید از خود سؤال کنیم: «آیا مزه‌ای همچون نمک دارم؟ آیا مزۀ من با مزۀ جهان اطرافم متفاوت است؟» اگر طعم خود را ازدست دهیم، بی ارزش هستیم مسیحیان کاذبی می‌باشیم. برطبق لوقا ۱۴: ۳۵، نمک بی طعم حتی به عنوان کود نیز ارزشی ندارد و به هیچ دردی نمی‌خورد. این امر در مورد مسیحیان بی طعم یعنی مسیحیانی که پُر از روح‌القدس نیستند، صادق است. اگر یک مسیحی پُر از روح‌القدس نباشد، به هیچ طریقی نمی‌تواند «طعم» داشته باشد؛ او نمی‌تواند «نمکین» باشد (مرقس ۹: ۵۰ و تفسیر آن مشاهده شود). طعم ما ناشی از روح‌القدس است.
بسیاری از افراد در مورد پیشرفت صحبت می‌کنند؛ همۀ کشورها خواهان پیشرفت می‌باشند. اما چه نوع «پیشرفتی» مورد نیاز است؟ پیشرفت مسیحی. مردم پیش از جاده و کارخانه و وسایل خانگی، به خدا نیاز دارند. ایشان به صلح، محبت، بخشایش و نجات احتیاج دارند. به عبارت دیگر، ایشان به نمک روحانی نیاز دارند. هر مسیحی شبیه به دانۀ نمک است. فقط ایمانداران به مسیح می‌توانند پیشرفت حقیقی، پیشرفت روحانی را به بار آورند. لیکن ما تنها در صورتی می‌توانیم چنین کنیم که نمکین باقی بمانیم.
۱۴-۱۵ مسیحیان فقط نمک نیستند، بلکه نور جهان نیز می‌باشند. روح‌القدس که در درون ما است، این نور را می‌افشاند. نور، نور مسیح است، نه نور ما. ما نور هستیم چون مسیح نور بود (یوحنا ۸: ۱۲ مشاهده شود).
جهان در تاریکی است، تاریکی گناه، جهل و دوری از خدا. ما نیز قبلا تاریکی بودیم.، لیکن اکنون نور هستیم (افسسیان ۵:۸، فیلیپیان ۲: ۱۵).
ما نور هستیم تا به انسانها راه خدا و راه نجات رانشان دهیم. ما در گفتار و کردارمان، به واسطۀ شهادتمان و سرمشقمان نور خود را می‌افشانیم. هشت خصلت قید شده در آیه‌های ۳-۱۰ و هشت ثمرۀ روح (غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳) همانند نور هستند.
درست همانگونه که نور با تاریکی تفاوت دارد، رفتار ما نیز باید با رفتار دیگرمردم تفاوت داشته باشد. دیگران باید بتوانند نور ما را ببینند. کلیسای ما باید شبیه به شهری بر فراز کوه باشد (آیۀ ۱۴).
تنها در صورتی که مردم از نور ما پیروی کنند (یعنی نور از مسیح) نجات خواهند یافت. ایشان تنها با پیروی از نور ما می‌توانند از تاریکی بگریزند. خدا مسیح را به جهان فرستاد تا انسانها را نجات دهد (یوحنا ۳: ۱۷). همانطور که خدا مسیح را فرستاد، مسیح نیز ما را می‌فرستد (یوحنا ۱۷: ۱۸؛ ۲۰: ۲۱). بنابراین، نور خود را پنهان نکنید. همانطور که نمک بی طعم بی مصرف است، نوری که در زیر پیمانه یا کاسه پنهان شود، بی فایده است. ایمانداری که نورش نمی‌درخشد، مسیحی بی فایده است. وی همانند درخت میوه‌ای است که میوه به بار نمی‌آورد (یوحنا ۱۵: ۵-۶). بی طعم؛ بی نور؛ بی میوه. چنین شخصی نمی‌تواند یک مسیحی واقعی باشد.
بیایید دائماً این سؤال را از خود بپرسیم: «آیا نور من می‌درخشد؟ آیا چراغ من سوخت دارد یعنی سوخت روح‌القدس؟» بدون روح‌القدس، نور ما نمی‌تواند بدرخشد. سوخت تمام می‌شود. لذا لازم است که هر روز سوخت اضافی برای چراغ خود داشته باشیم. لازم است که پُر از روح‌القدس باقی بمانیم. (افسسیان ۵: ۱۸).
۱۶ دیگران چگونه می‌توانند پی ببرند که روح‌القدس در ما ساکن است؟ از اعمال نیکوی ما. نور ما از اعمال و کردار ما می‌درخشد. لیکن نور ما باید خدا را جلال دهد و نه خود ما را. هدف نور و اعمال نیکوی ما، سربلندی و افتخار خودمان نیست، بلکه افتخار و تمجید خدا می‌باشد. به خاطر داشته باشید که نور از آن ما نیست. نور، روح‌القدس خدا در درون ماست. درهمه چیز باید تمام جلال را به او بدهیم.
تحقق تورات (۵: ۱۷-۲۰)
۱۷ عیسی نیامد تا تورات و انبیا، یعنی تعالیم عهد عتیق را بی اعتبار سازد، وی آمد تا آنها را تمام کند یا جامۀ عمل بپوشاند. وی آمد تا هم تورات و هم نوشته‌های انبیا را متحقق سازد.
عیسی تورات را چگونه تمام کرد (جامۀ عمل بپوشاند)؟ از طریق اطاعت کامل از آن. یهودیان عیسی را نپذیرفتند و او را متهم کردند که شریعت موسی را نقص کرده است. اما اتهام آنان دروغ بود. خود ایشان بودند که شریعت را نقص می‌کردند. آنان ظاهراً از آن پیروی می‌کردند، نه باطناً. عیسی نشان داد که تورات نه تنها در اعمال ظاهری، بلکه باطناً نیز باید به جا آورده شود.
عیسی چگونه کلمات عهد عتیق را جامۀ عمل پوشاند؟ بدین طریق که تمامی پیشگوییهای که در آن درمورد مسیحای موعود یعنی نجات دهنده آمده بود، در زندگی شخصی اش متحقق شدند. انبیا نبوت کرده بودند که مسیحا در راه گناهان انسانها خواهد مُرد و مجازات گناهان آنان را بردوش خواهد گرفت (اشعیا ۵۳: ۵-۶، مرقس ۱۰: ۴۵ و تفسیر آن مشاهده شود). مسیح زندگی خود را قربانی گناه ساخت (لاویان ۵: ۱۴-۱۶، اشعیا ۵۳: ۱۰)؛ یعنی زندگی خود را در راه ما فدا کرد تا گناه ما را بردارد. همۀ اینها هنگامی که عیسی بر روی صلیب جان سپرد، جامۀ عمل پوشید. عیسی خود را به عنوان قربانی نهایی برای گناه تقدیم کرد، پس دیگر نیازی به قربانی دیگری وجود ندارد. به واسطۀ مرگ او، تمام کسانی که به او ایمان آورند، از مجازات آزاد شده، نجات خواهند یافت. بدین طریق، مسیح تحقق نبوتها و وعده‌های عهد عتیق است.
۱۸ هیچ نکته‌ای از شریعت زایل نخواهد شد و ازمیان نخواهد رفت تا زمانی که همه واقع شود، یعنی تا زمانی که تمام چیزهایی که در عهد عتیق در مورد عیسی نوشته شده است، به انجام رسد. پیش از مرگ و رستاخیز عیسی، کل شریعت اعمال می‌شد، لیکن بعد از مرگ و برخاستن عیسی از مردگان، بخشی از شریعت غیر ضروری گردید. آن بخش«زایل» نشد بلکه فقط اجرایش متوقف شد. آن بخش از تورات که دیگر مورد اجرا نیست، بخش مربوط به تشریفات آن است. شریعت یهود مشتمل بود بر تعدادی قواعد درمورد قربانی به منظور زدودن تقصیر و تطهیر خویشتن از گناه. این قواعد دیگر ضروری نیست. چرا که مسیح اکنون آمده و گناه و تقصیر ما را برداشته است (کولسیان ۲: ۱۳-۱۴، عبرانیان ۸: ۱۲-۱۳ و تفاسیر آن مشاهده شود).
۱۹ آیا مسیحیان باید از برخی از احکام تورات اطاعت کنند؟ یقیناً، اما فقط از آن احکامی که به «احکام اخلاقی» معروف هستند. این احکام اخلاقی باطل نشده اند؛ ما باید از آنها اطاعت کنیم.
خدا توسط موسی با یهودیان عهدی بست و طی آن، به ایشان اعلام داشت که اگر از شریعت او اطاعت کنند، ایشان را محافظت کرده، خدای آنان خواهد بود (خروج ۱۹: ۵-۶). خدا شریعت و احکام خود را بر روی دو لوح سنگی نوشت (خروج ۳۱: ۱۸). لیکن هنگامی که خدا مسیح را به جهان فرستاد، عهد جدیدی با انسانها بست. خدا فرمود: «شریعت خود را در باطن ایشان خواهم نهاد و آن را بر دل ایشان خواهم نوشت» (ارمیا ۳۱: ۳۱-۳۳، عبرانیان ۸: ۸-۱۰)، «عصیان ایشان را خواهم آمرزید و گناه ایشان را دیگر بیاد نخواهم آورد» (ارمیا ۳۱: ۳۴، عبرانیان ۸: ۱۲).
اکنون خدا به واسطۀ روح‌القدس به ما مدد می‌رساند تا از احکامش اطاعت کنیم. «قانون اخلاقی» هنوز برما حاکمیت دارد. مسیح نیامد تا شریعت را باطل سازد؛ وی آمد تا به ما قدرت اطاعت از آن را بدهد.
«قانون اخلاقی» آن بخش از شریعت یهود است که با رفتار روزمرۀ ما سروکار دارد. قانون اخلاقی شامل احکامی نظیر ده فرمان (خروج ۱۲-۱۷)، و احکام مربوط به دوست داشتن خدا و همسایه مان می‌شود (تثنیه ۶: ۴-۵، لاویان ۱۹: ۱۸، مرقس ۱۲: ۲۹-۳۱). به راستی نیز دو حکم بزرگ، یعنی محبت به خدا و همسایه، چکیدۀ کل شریعت است (متی ۲۲: ۴۰، غلاطیان ۵: ۱۴). پولس رسول نوشته است که محبت تکمیل شریعت است (رومیان ۱۳: ۱۰). اگر از آن دو حکم بزرگ به طور کامل اطاعت کنیم، از کل شریعت اطاعت کرده ایم.
بنابراین، در این آیۀ ۱۹، هنگامی که متی کلمات «حکم» یا «فرمان» را می‌نگارد، باید پی ببریم که وی در مورد «قانون اخلاقی» صحبت می‌کند و نه «آئین‌های مذهبی». ما باید از تمامی احکام قانون اخلاقی، چه بزرگ و چه کوچک، اطاعت کنیم و باید به دیگران نیز بیاموزیم که چنین کنند.
۲۰ کاتبان و فریسیان، مذهبی ترین یهودیان بودند. فریسیان، سخت گیرترین گروه از یهودیان بودند؛ کاتبان که معلمان شریعت بودند، تمامی احکامی را که می‌بایست از آنها اطاعت می‌شد، می‌شناختند. چگونه کسی می‌توانست عادل تر از فریسیان و معلمین شریعت باشد؟
منظور عیسی چنین بود: این رهبران یهودی ظاهراً عادل به نظرمی آمدند، لیکن باطناً چنین نبودند. ایشان ظاهراً شریعت را به جا می‌آوردند تا مردم تمجیدشان کنند (لوقا ۱۶: ۱۴-۱۵). ایشان از قواعد کوچک پیروی می‌کردند، لیکن احکام مهم را نادیده می‌گرفتند (متی ۲۳: ۲۳-۲۴، لوقا ۱۱: ۴۲ مشاهده شود). آنان فراموش می‌کردند که خدا به جلوۀ ظاهری انسان نمی‌نگرد، بلکه دل او را مورد ملاحظه قرار می‌دهد. دلهای فریسیان و معلمین یهودی دور از خدا و سرد بود. ایشان نه محبت داشتند و نه رحمت و تواضعی؛ ایشان مردم را فریب می‌دادند؛ ایشان ریاکار بودند.
آنان خود را نیز فریب می‌دادند؛ فکر می‌کردند که خیلی عادل اند، یعنی پاک و مقدس می‌باشند و به همین دلیل، نزد خدا مقبول واقع خواهند شد. پیش خود فکر می‌کردند: «ما نیک و مقدس هستیم و مانند دیگران نمی‌باشیم» (لوقا ۱۸: ۹-۱۴ مشاهده شود). ایشان چنین می‌اندیشیدند: «خدا ما را خواهد پذیرفت». لیکن آنان با این اندیشه دچار اشتباه بزرگی شدند. در نظر خدا «عدالت» آنان کاذب بود.
به همین دلیل است که عیسی چنین تعلیم داد که تا زمانی که عدالت ما (یعنی وفاداری عمیق و باطنی ما به احکام شریعت) فراتر از عدالت فریسیان و معلمین شریعت نرود، به ملکوت آسمان وارد نخواهیم شد، یعنی نجات نخواهیم یافت. هیچکس نمی‌تواند به واسطه عدالت خود وارد آسمان شود. ما به واسطۀ عدالت انسان نجات نیافتیم بلکه تنها به واسطۀ عدالت میسح. ما نه به واسطۀ تلاش و کار خود، بلکه تنها به خاطر کار مسیح یعنی فدا شدن او در راه ما نجات یافتیم. ما نه به خاطر شایسته بودنمان، بلکه تنها به خاطر فیض خدا نجات یافتیم (غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶، افسسیان ۲: ۸-۹ وتفاسیر آن مشاهده شود).
ازآنجایی که چنین فیضی را از خدا دریافت داشته ایم، باید مطابق خواست او زندگی نماییم تا او را خشنود سازیم. اگر روح‌القدس را دریافت کرده ایم، ثمرۀ روح را در زندگی مان نشان خواهیم داد (متی ۵: ۳-۱۰، غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳). اگر ثمرۀ روح‌القدس را نشان ندهیم، یعنی اینکه روح‌القدس در ما نیست. و اگر روح‌القدس در ما نباشد، متعلق به مسیح نیستیم (رومیان ۸: ۹) و مسیحی حقیقی هم نیستیم و نجات نیافته ایم.
لازم است که هر کس خود را آزمایش کند.
قتل (۵: ۲۱-۲۶)
(لوقا ۱۲: ۵۷-۵۹)
۲۱ در دنبالۀ باب ۵، عیسی شش نمونه از تعالیم رهبران یهودی را مطرح می‌سازد. سپس به دنبال هر نمونه، تعلیم شخصی خود را عرضه می‌کند. تعلیم یهودیان مربوط به رفتار بیرونی و ظاهری انسان می‌شد. حال آنکه تعلیم عیسی مربوط به دل انسان می‌گردد. وی چنین تعلیم داد که ما نباید تنها بطور قشری از شریعت پیروی کنیم، بلکه باید همچنین روح شریعت یعنی مفهوم باطنی شریعت را رعایت نماییم.
شریعت یعنی همان تورات می‌فرماید: «قتل مکن» (خروج ۲۰: ۱۳). معنی ظاهری این حکم این است «نباید جسم کسی را بکشی».
۲۲ عیسی نشان داد که این حکم معنی عمیق تری دارد. وی فرمود: «آرزوی مرگ یا بدبختی کسی را نداشته باشید.» یعنی نباید از کسی متنفر باشیم یا بخواهیم به او زیان و صدمه برسانیم، چرا که این امر در نظر خدا همانند قتل است. ما نباید کسی را حقیر بشماریم، به او توهین کنیم، یا محکومش نماییم. این کار همانند کشتن عزت و شهرت اوست.
راقا واژۀ آرامی به معنی «ابله» یا «بی شعور» بود عبارت «مستوجب قصاص باشد» در این آیه در واقع به معنی «احضار به سنهدرین» می‌باشد. سنهدرین هیأت حاکمۀ عمدۀ یهودی بود و همچنین درحکم نوعی دادگاه محسوب می‌شد. شخصی که به شخص دیگری توهین می‌کرد، به سهندرین احضار می‌شد.
بر طبق تعلیم عیسی، حتی اطلاق کردن کلمۀ «احمق» به کسی، بدترین چیز بود. گفتن اینکه «تو احمقی» اهانتی کامل نسبت به آن شخص محسوب می‌شد و کسی که این کار را بکند مستوجب آتش جهنم است.
این تعلیم بدین معنی نیست که ما هیچگاه نباید کسی را اصلاح یا توبیخ نماییم. افرادی که مسئولیتی بر عهده دارند، نظیر والدین، معلمین و شبانان، باید کسانی را که تحت مسئولیتشان قرار دارند، اصلاح و انضباط نمایند. اگر برادر ما نسبت به ما گناه ورزد، باید به او گوشزد کنیم (متی ۱۸: ۱۵). لیکن هرگز نباید از کسی نفرت به دل بگیریم. اگر کسی کار احمقانه‌ای کرد، می‌توانیم عمل او را احمقانه بنامیم، لیکن نباید خود او را احمق بخوانیم.
انسانها کارهای احمقانه‌ای می‌کند. نافرمانی از خدا احمقانه است. رد کردن مسیح احمقانه است. دوست داشتن این دنیا احمقانه است. احمقانه بود که فریسیان و معلمین شریعت به عدالت شخصی خود اعتماد کنند. عیسی در متی باب ۲۳ ایشان را برای این کار به سختی ملامت کرد. ولی در عین حال، ایشان را دوست داشت. او آمده بود تا برای آنان بمیرد. وی حقیقت را با محبت به گوش ایشان رساند (افسسیان ۴: ۱۵). پولس چنین نگاشت: ای برادران، اگر کسی به خطایی گرفتار شود، شما که روحانی هستید چنین شخص را به روح تواضع اصلاح کنید (غلاطیان ۶: ۱) هنگامی که شخص دیگری را ملامت می‌کنیم، هدف ما باید اصلاح او باشد و باید این کار را با محبت انجام دهیم، نه با خشم. پولس فرمود: خشم گیرید و گناه مورزید (افسسیان ۴: ۲۶). ما باید نسبت به گناه خشمگین شویم زیرا که خدا نسبت به گناه غضب می‌ورزد (رومیان ۱: ۱۸). لیکن نباید نسبت به گناهکار خشمگین شویم. چرا که دراین صورت خود ما گناهکار خواهیم بود و مستوجب حکمیعنی داوری نهایی خدا خواهیم شد.
۲۳-۲۴ ما نه تنها نباید مرتکب قتل شویم، و نه تنها نباید نسبت به برادر خود خشمگین شده، او را مورد تنفر قرار دهیم، بلکه حتی نباید اجازه دهیم که اختلاف شخصی یا سوء تفاهمی میان ما باقی بماند ما باید روح بد را از میان خود دور کنیم و آن را با روح محبت و بخشایش جایگزین سازیم. ما باید این کار را پیش از گذراندن هدیۀ خود بر قربانگاه انجام دهیم.
منظور عیسی این است: پیش از آنکه به حضور خدا آمده، او را پرستش نماییم و هدیه‌ای تقدیم کنیم، باید احساسات گناه آلود را نسبت به برادرمان اعتراف کرده، برطرف نماییم. اگر به هر طریقی به برادرمان توهینی کرده باشیم، ابتدا باید آن را اصلاح کنیم. اگر روح کینه نسبت به برادرمان داریم، ابتدا باید او را ببخشیم (مرقس ۱۱: ۲۵ مشاهده شود). تنها در این صورت است که خدا هدایای ما را پذیرفته، به دعاهای ما گوش فرا خواهد داد. در مزمور ۶۶: ۱۸ چنین نوشته است: اگر بدی را در دل خود منظور می‌داشتم، خداوند مرا نمی‌شنید. رفتار یا اندیشۀ غیر دوستانه نسبت به برادرمان، گناه است. پیش از آمدن به حضور خدا و پرستش او و دعا کردن و گذراندن قربانی، ابتدا باید گناه را از دلهایمان بزداییم.(اول سموئیل ۱۵: ۲۲، هوشع ۶: ۶، مرقس ۱۲: ۳۳ و تفسیر آن مشاهده شود).
۲۵-۲۶ قاضی در آیۀ ۲۵ خداست. خدا می‌خواهد که تا فلس آخر را ادا کنیم؛ یعنی از ما می‌خواهد که از تمامی احکام اطاعت نماییم؛ و یکی از احکام عمدۀ او دوست داشتن همسایه مان و حتی دوست داشتن دشمنان می‌باشد (آیۀ ۴۴). دلهای خود را تفتیش کنیم. آیا کسی هست که او را دوست نداریم؟
مرگ ما هر لحظه می‌تواند فرا برسد. در آن هنگام باید در مقابل قاضی بزرگ بایستیم. به او چه خواهیم گفت؟ اینکه «من ایمان داشتم، تورا پرستش کردم، قربانی گذراندم؛ صدقه دادم؛ برای کلیسا کارهای بسیار کردم» اما در آن لحظه، قاضی به ما چه خواهد گفت؟ وی خواهد گفت: «دل تو در چه حال بود؟ آیا دلت طاهر بود؟ چرا در دلت خشم وجود دارد؟ چرا برادرت را محبت ننمودی؟ چرا او را نبخشیدی؟ تو وارد ملکوت من نخواهی شد.» عیسی فرمود: «نه هر که مرا خداوند خداوند گوید، داخل ملکوت آسمان گردد، بلکه آنکه ارادۀ پدر مرا که در آسمان است به جا آورد» (متی ۱۷: ۲).
زنا (۵: ۲۷-۳۰)
(متی ۱۸: ۸-۹، مرقس ۹: ۴۳-۴۸)
۲۷-۲۸ همانند حکم مربوط به عدم ارتکاب قتل (آیۀ ۲۱)، حکم مربوط به امتناع از ارتکاب زنا نیز یکی از ده فرمان عهد عتیق است (خروج ۲۰: ۱۴). لیکن عیسی چنین تعلیم داد که میل به ارتکاب جنایت یا زنا همانقدر بد است که ارتکاب واقعی این اعمال. وی گفت که گناه از دل نشأت می‌گیرد (متی ۱۵: ۱۹مشاهده شود). بسیاری از افراد از اکثر ده فرمان ظاهراً اطاعت می‌کنند، لیکن در دل خود دارای شهوات گناه آلود می‌باشند. به عنوان مثال، بسیاری می‌توانند بگویند: «اولین فرمان از ده فرمان را رعایت کرده ام». لیکن نمی‌توانند بگویند: «دهمین فرمان یعنی: طمع مورز را رعایت کرده ام » (خروج ۲۰: ۱۷). «طمع ورزیدن» به معنی اشتیاق نامشروع نسبت به چیزی است. معنی اشتیاق به گناه است. «طمع داشتن» به زن همسایه به معنی میل به زنا با او است. نگاه تنها یک عمل بیرونی نیست، بلکه میلی است غیر شرعی و خودخواهانه.
همه انسانها گناهکارند (رومیان ۳: ۱۰). دل انسانها مملو از شهوات شرارت بار است. دل از همه چیز فریبنده تر است و بسیار مریض است (ارمیا ۱۷: ۹). تمامی انسانها به خاطر گناه مستوجب مجازات مرگ هستند. ما نمی‌توانیم خود را نجات دهیم. به همین دلیل است که عیسی می‌بایست برای ما می‌مُرد. برای نجات ما، ضروری بود که مردی بی گناه و بی عیب مجازات ما را متحمل شود. خدا نمی‌تواند گناه را تحمل کند. وی کاملاً قدوس است (اول یوحنا ۱: ۵). وی می‌بایست گناه را مجازات می‌کرد؛ به همین دلیل عیسی را به جای ما مجازات کرد. به خاطر گناه ما بود که عیسی بر روی زمین آمد.
بنابراین، هنگامی که انجیل را موعظه می‌کنیم باید با اشاره به گناه انسان و محکومیت او به خاطر گناه آغاز کنیم. به همین دلیل است که موعظه در عهد جدید با «توبه کنید» آغاز می‌شود (مرقس ۱: ۴، ۱۵؛ اعمال رسولان ۲: ۳۸ مشاهده شود). هیچکس نمی‌تواند نجات یابد مگر آنکه ابتدا تصدیق کند که گناهکاری است محتاج به نجات. ما باید گناه را در دل خود اعتراف کنیم. نباید تنها گناهان بزرگ را اعتراف کنیم، بلکه گناهان کوچک را نیز. ما نباید تنها اعمال گناه آلود را اعتراف کنیم. بلکه اندیشه‌ها و شهوات گناه آلود را نیز. وهنگامی که اعتراف کرده، توبه نمودیم، خدا ما را بخشیده، طاهر خواهد گرداند (اول یوحنا ۱: ۹ و تفسیر مشاهده شود). وی به واسطه روح‌القدس، ذهنی جدید و دلی نوین به ما خواهد بخشید.
این تعلیم تنها برای غیر میسیحان نیست، بلکه برای مسیحیان نیز معتبر است. ما دائماً نیاز داریم که گناهان خود را اعتراف کرده، اذهان خود را تازه نماییم (رومیان ۱۲: ۲). شیطان دائماً سعی می‌کند که ما را به سوی گناه بکشاند. وی سعی می‌کند تا روح‌القدس را در ما خاموش کند و دلهای ما را بی اشتیاق و سرد نماید. ما باید دائماً از روح‌القدس پر باقی بمانیم (افسسیان ۵: ۱۸). او گناهان مخفی مان را به ما نشان داده، ذهنی توبه کار و فروتن عطا خواهد کرد. تنها هنگامی که از گناهانمان توبه کرده، طاهر شده باشیم، روح‌القدس خواهد توانست به طور کامل در زندگی مان کار کند.
۲۹-۳۰ گناهانی بیرونی نظیر زنا تنها نشانه‌های ظاهری دل گناهکار یا «بیمار» می‌باشند. بیماری در دل ماست.
گناه همچون یک عفونت یا یک سرطان است. برای معالجۀ یک عفونت، دکتر باید چرک را بیرون بکشد. برای معالجۀ سرطان، دکتر باید غده را بیرون بیاورد. به هیمن طریق ما باید گناه را از زندگی مان بیرون رانیم.
چگونه؟ ابتدا باید اعتراف کرده، توبه نماییم. سپس باید از گناه دور شویم (دوم تیموتائوس ۲: ۲۲). ما باید تمامی چیزهایی را که ما را به سوی وسوسۀ گناه می‌کشاند، ترک نماییم. ما باید از هر نوع فعالیت و هر شخص که شهوات گناه آلودی را در دل ما بیدار می‌کند، دوری جوییم. ما باید از همان لحظه‌ای که امیال گناه آلود در وجودمان سربلند می‌کنند، در برابر آنها مقاومت نماییم. حتی اگر چیزی به خودی خود خوب و شرعی باشد، اگر ما را به سوی وسوسه کشاند، باید آنرا ترک گوییم. به عنوان مثال پول درآوردن خوب است. لیکن اگر پول را بیش از خدا دوست بداریم، پول ما را به سوی گناه می‌کشاند (اول تیموتاتوس ۶: ۱۰). اگر چیزی را بیش از خدا یا عیسی دوست بداریم، گناه ورزیده ایم. و اگر گناه ورزیدن را بدین طریق ادامه دهیم، وارد آسمان نخواهیم شد. به همین دلیل است که عیسی فرمود: «شخص را چه سود دارد هرگاه تمام دنیا را ببرد و نفس خود را ببازد»؟ (مرقس ۸: ۳۶). اگر ما چیزی را بیش از عیسی دوست بداریم، شایستۀ او نیستیم (متی ۱۰: ۳۷).
اگر چیزی در زندگی مان و جود دارد که بیش از عیسی دوستش داریم، نظیر والدین، فرزندان، پول، «چشم راستمان»، «چشم چپمان» بگذارید تا آن را ترک گوییم. پولس رسول فرمود: ... اگر افعال بدن را به وسیلۀ روح بکشید، همانا خواهید زیست (رومیان ۸: ۱۳). ما باید به کمک روح‌القدس اعمال و امیال گناه آلودمان را «بکشیم» در آنصورت است که قادر خواهیم بود وارد ملکوت آسمان شویم.
در آیۀ ۲۹، چشم راست مظهر وسیله‌ای است که به واسطه آن امیال شرارت بار وارد ذهن ما می‌شوند در آیۀ ۳۰، دست راست معرف هر عضوی از بدن ماست که به واسطه آن گناه به انجام می‌رسد (مرقس ۹: ۴۳-۴۸ و تفسیر آن مشاهده شود). اگر چشم یا دست ما، ما را به سوی گناه می‌کشانند، خیلی بهتر خواهد بود که چشم یا دست خود را از دست بدهیم تا زندگی جاوید خود را.
طلاق (۵: ۳۱-۳۲)
(مرقس ۱۰: ۱۱-۱۲، لوقا ۱۶: ۱۸)
۳۱ مرقس ۱۰: ۳-۴، اول قرنتیان ۷: ۱۰-۱۱ و تفاسیر آنها مشاهده ش
سوگند (۵: ۳۳-۳۷)
۳۳ برطبق قوانین عهد عتیق، هرکس که قسم بخورد، باید به آن وفا کند (اعداد ۳۰: ۲، تثنیه ۲۳: ۲۱).
۳۴-۳۵ با اینحال، یهودیان در روزگار عیسی عقیده داشتند که هر سوگندی که نام خدا را قید نکند، لزومی ندارد که به آن وفا شود. بنابراین، یهودیان برای اینکه از وفا کردن به سوگندهایشان اجتناب ورزند، نام خدا را در قسم‌های خود به کار نمی‌بردند و بیشتر به آسمان، یا به زمین یا به اورشلیم قسم می‌خوردند. لیکن ایشان با این کار، خود را فریب می‌دادند، زیرا که همۀ این چیزها یعنی آسمان، زمین و اورشلیم متعلق به خدا است. آسمان تخت خدا است و زمین پای انداز او (اشعیا ۶۹: ۱، اعمال رسولان ۷: ۴۹). قسم خوردن به این چیزها همانند قسم خوردن به خود خداست.
عیسی تعلیم داد که ما اصلاً نباید قسم بخوریم، زیرا که غیر ضروری است. به همۀ قسم‌ها باید وفا کرد؛ مهم نیست که قسم به چه چیزی خورده می‌شود. لذا لزومی ندارد که قسم بخوریم.
۳۶ یهودیان گاهی اوقات «به سر خود» قسم می‌خوردند. این نیز باطل بود. قسم خوردن به چیزی که متعلق به انسان است، فایده‌ای ندارد. انسان قدرت نهایی برای وفا به سوگند را ندارد. وی حتی نمی‌تواند از سفید شدن موهایش جلوگیری کند.
۳۷ هنگامی که می‌گوییم «بلی» باید منظورمان بلی باشد و وقتی که می‌گوییم «نی» منظورمان باید «نی» باشد. نیازی به قسم خوردن نیست. ما باید از نهمین فرمان یعنی: شهادت دروغ مده اطاعت کنیم (خروج ۲۰: ۱۶)، مردم غالباً برای پوشاندن دروغ خود قسم می‌خوردند. اگر حقیقت را بگوییم، نیازی نیست که قسمی را به آن اضافه کنیم. سوگند از خدعه‌هایشریر یعنی شیطان است (یعقوب ۵: ۱۲ و تفسیر آن مشاهده شود).
منظور عیسی این بود که نباید در دادگاه قسم بخوریم. هنگامی که خود عیسی در محکمه کاهنان یهود ایستاده بود، کاهن اعظم او را قسم داد که بگوید مسیح هست یا نه، و عیسی چنین کرد (متی ۲۶: ۶۳-۶۴). اما در این بخش، عیسی در مورد قسم خوردن در روابط شخصی سخن می‌گوید و نه در مجامع رسمی در روابط عادی ما نباید قسم بخوریم.
چشمی به چشمی (۵: ۳۸-۴۲)
(لوقا ۶: ۲۹-۳۰)
۳۸ چشمی به چشمی و دندانی به دندانی قانونی بود در عهد عتیق که مانع از افراط در انتقام جویی می‌شد (خروج ۲۱: ۲۳-۲۵؛ لاویان ۲۴: ۱۹-۲۰؛ تثنیه ۱۹: ۲۱). لیکن این قانون فقط برای داوران و مقامات حکومتی نوشته شده بود. هدف این قانون این بود که داور مجازاتی شدیدتر از جرم تعیین نکند.
۳۹ رهبران یهودی در ایام عیسی، برداشت غلطی از این قانون می‌کردند. برطبق تعلیم ایشان، این قانون به هر یهودی عادی اجازه می‌داد که برای هر صدمه‌ای انتقام شخصی بگیرد. لیکن عیسی فرمود: «انتقام شخصی نگیرید. با شخص شریر مقاومت مکنید.»
ما باید منظور عیسی را درست درک کنیم. ضروری است که داوران و مامورین نظمیه با اشخاص شرور مقاومت و مبارزه کنند. ضروری است که مدیران یک سازمان، کارمندی را که قانون را نقض کرده، تنبیه کنند. ضروری است که معلمین شاگردان خود را انضباط نمایند. ما همگی باید تنبیه و انضباط افراد بالاتر از خود را بپذیریم (رومیان ۱۳: ۱-۵؛ اول پطرس ۲: ۱۳-۱۴ و تفاسیر آن مشاهده شود).
دراین بخش، عیسی فقط در مورد موضوعات شخصی بحث می‌کند. اگر ما شخصاً مورد اهانت شخص دیگر واقع شویم، نباید از آن شخص انتقام بگیریم. بلکه برطبق سرمشق عیسی باید او را ببخشیم (لوقا ۲۳: ۳۴).
با شریر مقاومت مکنید. مفهوم این گفته بسیار عمیق است. معنی آن این است که ما باید دشمن خود را دوست بداریم (آیۀ ۴۴)، و رحیم و حلیم باشیم. ما نباید از خود دفاع کنیم و نباید منفعت خود را بطلبیم.
هرنوع توهینی که به ما بشود، ما هرگز نباید انتقام بگیریم. برعکس، باید آماده باشیم که توهین‌های بیشتری را بپذیریم. اگر کسی به ما طپانچه یعنی سیلی ای بزند، باید اجازه دهیم که بار دیگر سیلی بزند. اگر کسی به ما توهین کند، نباید از خود دفاع کنیم، بلکه باید آن را به آرامی متحمل شویم (اول پطرس ۲: ۱۹-۲۱). خدا از ما دفاع کرده، انتقام ما را خواهد گرفت (امثال ۲۴: ۲۹، رومیان ۱۲: ۱۹). می‌توانیم اعتماد داشته باشیم که او منصفانه قضاوت خواهد کرد (اول پطرس ۲: ۲۳).
با اینحال عیسی به ما نمی‌گوید که در هر موقعیتی «رخسارۀ خود را بگردانیم». اگر شخص مستی ما را بزند، باید از خود دفاع کنیم. هنگامی که یکی از محافظین به هنگام محاکمۀ عیسی، سیلی به او زد، عیسی گونۀ دیگر خود را به طرف او برنگرداند (یوحنا ۱۸: ۱۹-۲۳). عیسی به آن محافظ اعتراض کرد چرا که به خدا بی حرمتی کرده بود. محاکمه غیر قانونی بود. عیسی سعی نداشت که حرمت شخص خود را حفظ کند، وی از حرمت خدا دفاع می‌کرد. ما همواره باید به طرق تناسب از حرمت خدا دفاع کنیم. ما باید همواره به کسانی که با خدا مخالفت می‌ورزند، اعتراض کنیم. لیکن بگذارید مطمئن شویم که واقعاً از حرمت خدا دفاع می‌کنیم، نه از حرمت شخصی خود.
۴۰ در اینجاعیسی سرمشق دیگری می‌دهد. برطبق شریعت یهود، اگر کسی نمی‌توانست بدهی خود را بپردازد، می‌بایست پیراهن خود را به جای بدهی بدهد، لیکن مجبور نبود که عبای خود را بدهد (خروج ۲۲: ۲۶-۲۷). اما عیسی تعلیم داد که «بیش از آنچه لازم است بده. بیش از آنچه شریعت اقتضا می‌کند بده؛ سعی نکن که چیزها را برای خود نگاه داری حتی اگر شریعت این اجازه را به تو بدهد.»
۴۱ درعهد عیسی، اسرائیل و اکثر سرزمین‌های اطراف دریای مدیترانه تحت سیطرۀ امپراطوری روم بودند. اسرائیل یک مستعمره بود. بر طبق قوانین روم، یک سرباز رومی می‌توانست از یکی از ساکنان مستعمره بخواهد که اسبابهایش را تا یک میل (هزار قدم یا حدود ۵/۱ کیلومتر) حمل کند. سپس می‌بایست شخص دیگری را برای میل بعدی بکار گیرد تا اسبابهایش را حمل نماید، تا اینکه به مقصد برسد.
عیسی تعلیم داده اگر یک سرباز رومی کسی را وادار کند که یک میل همراه او برود، وی باید شادمانه میل بعدی را نیز همراه سرباز برود. ما باید بخواهیم که بیش از وظیفه مان کار کنیم. افراد دنیوی فقط وظایفی را که برعهده دارند انجام می‌دهند. مسیحیان باید آماده باشند که بییش از وظیفه مقررشان کار کنند، به این ترتیب است که نور ما در بین انسانها خواهد درخشید.
۴۲ هرکس از تو سؤال کند، بدو ببخش. منظور عیسی در اینجا چیست؟ آیا باید همواره هرچه را که مردم از ما می‌خواهند بدهیم؟ خیر (اعمال ۳: ۶ مشاهده شود). ما نباید به شخص دائم الخمر مشروب بدهیم. ما نباید به کودک خردسال کبریت بدهیم. مانباید به گدایی که قادر به کار است چیزی بدهیم (دوم تسالونیکیان ۳: ۱۰-۱۲).
منظور عیسی این است: ما باید همواره از کسانی که نیازشان بیش از ما است دستگیری کنیم. پول و دارایی ما متعلق به ما نیست بلکه متعلق به خداست. ما تنها مباشرات دارایی خود هستیم. ما هرگز نباید بگوییم: «این خانۀ من است. اینها لباسهای من هستند.» این خطاست؛ این چیزها متعلق به خداست او اینها را در اختیار ما قرار داده است تا از آنها استفاده کنیم. پس وقتی نیازمندی سر راه ما قرار می‌گیرد، باید آنچه را داریم، به او نیز بدهیم (اول یوحنا ۳: ۱۷-۱۸ مشاهده شود).
در این بخش، هدف عیسی این نیست که احکام جدیدی در مقابل ما قرار دهد وی به ما تعلیم می‌دهد که افراد جدیدی باشیم. او از ما می‌خواهد که از انسانهای دنیوی متفاوت باشیم. وی تعلیم داده است که خودخواه نباشیم و بیشتر برای دیگران زندگی کنیم تا برای خودمان، وی به ما می‌آموزد که خواسته‌های خود را نفی و انکار کنیم. او فرمود: «هر که خواهد از عقب من آید، خویشتن را انکار کند» (مرقس ۸: ۳۴ و تفسیر آن مشاهده شود).
چگونه می‌توانیم خود را انکار کنیم؟ قبل از هر چیز به کمک روح‌القدس نیاز داریم. هیچ شخص دنیوی هرگز نمی‌تواند خود را انکار کند. فقط شخصی که روح‌القدس را دارد، می‌تواند چنین کند.
سپس باید بپذیریم که خودخواه هستیم. تقریباً هرکاری که انسان به طور طبیعی انجام می‌دهد از روی خودخواهی است یعنی انگیزۀ آن منفعت شخصی یا عشق به خویشتن است. هرکاری که می‌کنیم، برای خود می‌کنیم. وقتی آزرده می‌شویم، معمولاً به خاطر خودخواهی است. طبیعت خودخواه انسان علت تمامی گناهان و نگون بختی‌ها در جهان است. به خاطر خودخواهی، انسان از خدا دور شده است. مسیح آمد تا ما را از خودخواهی نجات داده، با خدا آشتی دهد. مسیح برای همه مُرد تا آنانی که زنده اند، از این به بعد برای خویشتن زیست نکنند بلکه برای او که برای ایشان مُرد و برخاست (دوم قرنتیان ۵: ۱۵).
انسانی که به واسطه روح‌القدس مسیح از نو متولد شده است، برای خود زندگی نمی‌کند بلکه برای مسیح. چنین انسانی با شادمانی «رخسارۀ دیگر را بر می‌گرداند»، عبای خود را می‌دهد، و راه اضافی را طی می‌کند. چنین انسانی با سخاوت به نیازمندان کمک می‌کند و به خود نمی‌اندیشد.
تا چه حدی بر طبق این تعالیم مسیح زندگی می‌کنیم؟ بگذارید که هر شخص خود را مورد امتحان قرار دهد.
دوست داشتن دشمنان (۵: ۴۳-۴۸)
(لوقا ۶: ۲۷-۲۸، ۳۲-۳۶)
۴۳ رهبران یهود می‌گفتند: «همسایۀ خود را محبت نما و با دشمنان خود عداوت کن.» برطبق تعلیم ایشان، فقط یهودیان همسایه یکدیگر تلقی می‌شدند، و غیر یهودیان همسایه به حساب نمی‌آمدند. یک یهودی می‌بایست از غیر یهودیان متنفر باشد.
عیسی چنین تعلیم داد که هر نیازمندی «همسایۀ» ما است (لوقا ۱۰: ۳۱-۳۷). یعنی همۀ مردم همسایۀ ما هستند زیرا که همه به طریقی نیازمندند چه از لحاظ روحانی و چه از لحاظ مادی. بنابراین هنگامی که عیسی فرمود که «همسایۀ خود را دوست بدار» منظورش این بود که ما باید همۀ مردم را دوست بداریم.
اما در اینجا یک سؤال مطرح می‌شود. در عهد عتیق در مورد تنبیه دشمنان اسرائیل مطالب زیادی نوشته شده است (یک نمونه در اول سموئیل ۱۵: ۱-۳ یافت می‌شود). حتی عیسی نیز در متی باب ۲۳ به ویژه درآیۀ ۳۳ خشم شدیدی نسبت به فریسیان نشان داد. وی مردمی را که در هیکل، یعنی معبد بزرگ اورشلیم، به صرافی و فروش حیوانات قربانی مشغول بودند، از آنجا بیرون راند (مرقس ۱۱: ۱۵-۱۶، یوحنا ۲: ۱۳-۱۵). درحالی که کتاب مقدس این همه در مورد مخالفت با دشمنان صحبت می‌کند، عیسی چگونه می‌تواند به ما تعلیم دهد که دشمنانمان را دوست بداریم؟
۴۴ پاسخ این است: ما باید دشمنان شخصی مان را یعنی کسانی که شخصاً به ما بدی کرده اند، دوست بداریم. ما در روابط شخصی مان باید دشمنانمان را ببخشیم و دوست بداریم. اما این به آن معنا نیست که راههای گناه آلود و ظالمانۀ خدا نشناسان را تأیید کنیم یا در مقابل فساد و گناهان و بی عدالتی‌ها و ظلم‌های آنان، منفعل و ساکت باشیم. ما باید بکوشیم تا عدالت خدا را بر روی زمین بگسترانیم؛ باید همچون نور، تاریکی را عقب برانیم؛ باید با عدالت و راستی که خدا در ما بوجود می‌آورد، همچون نمک، در مقابل فساد و تباهی این دنیا بایستیم. ما باید از گناه متنفر باشیم، اما گناهکار را دوست بداریم.
۴۵ عیسی فرمود که ما باید پسران پدر آسمانی مان باشیم. اما او در ضمن اضافه کرد که باید شبیه پدر آسمانی مان باشیم (آیۀ ۴۸). خدا نسبت به دشمنانش محبت نشان می‌دهد؛ ما نیز باید همین کار را بکنیم. خدا شریر و عادل را از موهبت خورشید و باران بهره مند می‌سازد. خدا عیسی را فرستاد تا برای گناهکاران بمیرد. هنگامی که هنوز گناهکار بودیم، مسیح برای ما مُرد (رومیان ۵: ۸). خدا ما را به خاطر شایستگی یا به خاطر رفتارمان دوست نداشته است. وی ما را حتی هنگامی که دشمنش بودیم، به طور کامل محبت نمود. به همان طریق ما نیز باید دیگر انسانها را دوست بداریم.
چرا خدا چنین محبتی را نسبت به انسانهای گناهکار یعنی دشمنانش نشان داد؟ زیرا که خدا محبت است (اول یوحنا ۴: ۱۶). خدا منشأ تمامی محبت روحانی و حقیقی است (اول یوحنا ۴: ۷-۹ مشاهده شود). زیرا خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که به او ایمان آورد، هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی باید (یوحنا ۳: ۱۶).
چگونه می‌توانیم چنین محبتی را نسبت به دشمنانمان نشان دهیم؟ عیسی پاسخ آن را در لوقا ۶: ۲۷-۲۸ داده است. او فرمود:«... با کسانیکه از شما نفرت کنند، احسان کنید و هر که شما را لعن کند، برای او برکت بطلبید، وبرای هر که با شما کینه دارد، دعای خیر کنید.» اگر چنین کنیم، شهادت ما چقدر عظیم خواهد بود و نورمان چقدر درخشان! در کدام مذهب دیگری چنین تعلیمی یافت می‌شود؟ (اول پطرس ۳: ۹ مشاهده شود).
آیا اطاعت از چنین احکامی امکان پذیر است؟ بلی، به کمک روح‌القدس که در درون ما است. اولین شهید مسیحی، استیفان، برای کسانی که او را می‌کشند دعا کرد (اعمال ۷: ۵۹-۶۰). محبت ما نیز باید به همین شکل باشد، چرا که در غیر اینصورت از حکم مسیح نافرمانی کرده ایم. اما به خاطر داشته باشید که عیسی اگر حکمی را به ما می‌دهد، قدرت انجامش را نیز عطا می‌فرماید. وی محبت خود را از طریق روح‌القدس به ما می‌بخشد (رومیان ۵: ۵). اگر اطاعت نکنیم، تقصیر خودمان است.
۴۶-۴۷ در این آیه‌ها عیسی تعلیم می‌دهد که اگر دشمنان خود را دوست نداشته باشیم، تفاوتی میان ما و افراد دنیوی وجود نخواهد داشت. لازم است که از خود سؤال کنیم: «آیا با بی ایمانان تفاوت داریم؟ آیا با انسانهای دنیوی تفاوت داریم؟» به این بیندیشید: اکثر انسانها مرتکب زنا یا جنایت نمی‌شوند. اکثر ایشان وظیفۀ خود را انجام داده، به همسایه شان کمک کرده، به فقیر صدقه داده و به دوستانشان قرض می‌دهند. عیسی از ما سؤال می‌کند: «پس چه تفاوتی با ایشان دارید؟»
ما تنها هنگامی می‌توانیم متفاوت باشیم که از تعلیم عیسی پیروی کنیم. جهان می‌گوید: «کار بد نکن»؛ عیسی می‌فرماید: «فکر بد نکن.» جهان می‌گوید: «قتل مکن»؛ عیسی می‌فرماید: «خشمگین مشو.» جهان می‌گوید: «در گرفتن انتقام افراط نکن»؛ عیسی می‌فرماید: «اصلاً انتقام مگیر.» جهان می‌گوید: «دوستانت را دوست بدار»؛ عیسی می‌فرماید: «دشمنانت را دوست بدار» عیسی امروز از ما چنین سؤال می‌کند: «... چه کاری بیش از دیگران انجام می‌دهی؟»
۴۸ سرانجام عیسی مشکل ترین احکام را به ما می‌دهد: «پس شما کامل باشید چنانکه پدر شما که در آسمان است، کامل است.» در آیۀ مشابه آن در لوقا عیسی می‌فرماید: «پس رحیم باشید، چنانکه پدر شما نیز رحیم است» (لوقا ۶: ۳۶).
خدا پدر ماست. از آنجا که فرزندان او هستیم، باید همانند فرزندان او عمل نماییم. ما باید با دیگران متفاوت باشیم؛ ما باید نوری در تاریکی باشیم؛ ما باید نمک جهان باشیم. خدا پدر تمامی انسانها است، لیکن تنها پدر کسانی است که به عیسی ایمان دارند (یوحنا ۱: ۱۲) وی خالق تمامی انسانها است، لیکن تنها پدر کسانی است که از عیسی پیروی می‌کنند. و از آنجا که فرزندان او هستیم، باید همانند او کامل باشیم.
این امر چگونه ممکن است؟ چگونه می‌توانیم آن گونه که خدا دوست دارد، دوست بداریم و آن گونه که خدا رحیم است، رحیم باشیم؟ این امر از آن رو امکان پذیر است که خدا به واسطه روح‌القدسش، محبت خود را بر ما ریخته است (رومیان ۵: ۵ مشاهده شود). به واسطه روح‌القدس همه چیز ممکن است. پولس چنین گفت: قوت هر چیز را دارم در مسیح که مرا تقویت می‌بخشد (فیلیپیان ۴: ۱۳). او همچنین گفت: خدای من همۀ احتیاجات شما را برحسب دولت خود درجلال در مسیح عیسی رفع خواهد نمود (فیلیپیان ۴: ۱۹). خدا مخصوصاً تمامی نیازهای روحانی ما را رفع خواهد نمود. هر کمبودی که داشته باشیم، او آماده است تا به ما عطا کند (متی ۷: ۷، ۱۱).
در روز داوری، خدا از هریک از ما سؤال خواهد کرد: «چرا دشمنانت را آن گونه که من در ابتدا تو را محبت نمودم، محبت نکردی؟ چرا بدهکاران و مدیونان خود را آن گونه که من تو را بخشیدم، نبخشیدی؟ چرا بیش از وظیفه ات کار نکردی؟ چرا نیکوکاریت افزونتر از افراد دنیوی نشد؟» در آن روز چه پاسخی خواهیم داشت؟
دوستان، بیایید طوری زندگی کنیم که در آن روز شرمنده نشویم. بیایید به کمک روح‌القدس، شبیه عیسی شویم. بگذارید که گرسنۀ عدالت خدا باشیم. پس شما کامل باشید چنانکه پدر شما که در آسمان است، کامل است. با وجود اینکه در این زندگی هرگز نمی‌توانیم همانند پدر آسمانی مان کامل باشیم، حرکت در این مسیر باید همواره هدف اولیۀ ما باشد












.فیض‌ عیسی خداوند و محبت‌ خدا و شرکت‌ روح‌القدس‌ با جمیع‌ شما باد. آمین‌. 

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen