Sonntag, 20. Februar 2011

بررسی کوتاه در مورد کتاب ایوب2


خدا مدعی‌ شود؟ آیا خدا که‌ عادل‌ کننده‌ است‌؟ 



ایوب 1.13تا 22 را بخوان
در این مورد فکر کن
در یک روز ایوب ده تا بچه اش را از دست میدهد . دارایش را خدمتگذارانش را . این شوک تعادل او را بر هم میزند . او یقه لباس خود را چاک میدهد و موهایش را میتراشد بدین وسیله تاثر و عزا در وجودش را نشان میدهد . و این قابل درک است و آنچه قابل درک نیست ایوب شرایطش را از دستان خداوند میپذیرد . او میپذیرد که برای اموال و فرزندان و دارایش تنها امانت داری بیش نبوده است . و همه چیز را باید رها کرد . پیراهن آخر تو جیب ندارد (منظور کفن است )
و هیچ انسانی نمیتواند در سفر آخر همراه داشته باشد . تا اینجا میتوانیم هم نظر او باشیم .
ولی آنچه مرا وادار به تعجب میکند این سوال است که چگونه در این شرایط میتواند هنوز در مورد شکر گذاری فکر کند . چگونه میشود این موضوع را درک کرد ؟؟؟
یک تشکر برای این اتفاقات . ا. خدا را متبارک میخواند . او به شرایط غم انگیز وقت نگاه نمیکرد و در اینجا میاموزیم . که شکر گذاری وحمد خداوند به شرایطی که در آن هستیم مربوط نمیباشد .  اعمال   باب 
۱۶
 ۲۳ شکر گذاری خداوند به این معناست بگذاریم خدا خدا بماند .
در این مورد به شرط بند در آیه 11 دوباره نظر بیندازیم .
شیطان میخواست چه چیزی را ثابت بکند ؟؟؟؟
 ایوب   باب ۱
 ۹ شیطان‌ در جواب‌ خداوند گفت‌: «آیا ایوب‌ مجّاناً از خدا می‌ترسد؟ 
  
 ایوب   باب ۲
  امتحان دوم ایوب
 ۱ و روزی‌ واقع‌ شد كه‌ پسران‌ خدا آمدند تا به حضور خداوند حاضر شوند؛ و شیطان‌ نیز در میان‌ ایشان‌ آمد تا به‌ حضور خداوند حاضر شود ۲ و خداوند به‌ شیطان‌ گفت‌: «از كجا آمدی‌؟» شیطان‌ در جواب‌ خداوند گفت‌: «از تردّد نمودن‌ در جهان‌ و از سیر كردن‌ در آن‌.»  ۳ خداوند به‌ شیطان‌ گفت‌: «آیا در بنده‌ من‌ ایوب‌ تفكّر نمودی‌ كه‌ مثل‌ او در زمین‌ نیست‌؟ مرد كامل‌ و راست‌ و خداترس‌ كه‌ از بدی‌ اجتناب‌ می‌نماید و تا الا´ن‌ كاملّیت‌ خود را قایم‌ نگاه‌ می‌دارد، هر چند مرا بر آن‌ واداشتی‌ كه‌ او را بی‌سبب‌ اذیت‌ رسانم‌.»  ۴ شیطان‌ در جواب‌ خداوند گفت‌: «پوست‌ به‌ عوض‌ پوست‌، و هر چه‌ انسان‌ دارد برای‌ جان‌ خود خواهد داد ۵ لیكن‌ الا´ن‌ دست‌ خود را دراز كرده‌، استخوان‌ و گوشت‌ او را لمس‌نما و تو را پیش‌ روی‌ تو ترك‌ خواهد نمود.»  ۶ خداوند به‌ شیطان‌ گفت‌: «اینك‌ او در دست‌ تو است‌، لیكن‌ جان‌ او را حفظ‌ كن‌  ۷ پس‌ شیطان‌ از حضور خداوند بیرون‌ رفته‌، ایوب‌ را از كف‌ پا تا كلّه‌اش‌ به‌ دمّلهای‌ سخت‌ مبتلا ساخت‌ ۸ و او سفالی‌ گرفت‌ تا خود را با آن‌ بخراشد و در میان‌ خاكستر نشسته‌ بود ۹ و زنش‌ او را گفت‌: «آیا تا بحال‌ كاملّیت‌ خود را نگاه‌ می‌داری‌؟ خدا را ترك‌ كن‌ و بمیر  ۱۰ او وی‌ را گفت‌: «مثل‌ یكی‌ از زنان‌ ابله‌ سخن‌ می‌گویی‌! آیا نیكویی‌ را از خدا بیابیم‌ و بدی‌ را نیابیم‌؟» در این‌ همه‌، ایوب‌ به‌ لبهای‌ خود گناه‌ نكرد.


در این مورد فکر کنیم
آیا خدا ترسی ایوب بیهوده بود برگردیم به باب 1 آیه 9
 همین خدا ترسی و فاداری  اوعامل حمله شیطان به رابطه اش با خدا گردید . و  در سخت ترین آزمایشات زندگیش قرار گرفت  . در باب اول شیطان به مال وفرزندان دارایی نیکوی وی او حمله میبرد  و همسرش اولین کسی که این را رابطه را زیر سوال قرار داد . او نیز در این رنج از دست دادن عزیزان و اموال حتی رابطه اش با همسر خود را از دست داد !!!عکس العمل  یعنی ایوب به خدا چسبیده و همسرش اول در روح بعد در گفتار و در عمل از او جدا شد. اتحاد از بین رفت و همیشه شکست از داخل خانواده شروع میشود و پارگی شقاق از درون به بیرون میاید .
 در باب دوم به جسم ایوب
در آیه 9 حمله دیگرظاهرش چهره اش .  اواین حوادث یکی پس از دیگری قدرتش را درمقابله ضعیف میکنند . در آیه 7 خاکستر نشین میشود تمام عزت و احترام خود را از دست میدهد . او به پایین ترین نقطه ای که فکرش را بکند میرسد . آیا در زندگی هرگز به این نقطه رسیدی . آیا نمیشود همسر او را درک کرد که میگوید . «آیا تا بحال‌ كاملّیت‌ خود را نگاه‌ می‌داری‌؟ خدا را ترك‌ كن‌ و بمیر و به این رنج پایان بده و تنها ایمان و و وفاداری ایوب را نگهمیدارد . عجب رنج بزرگی
دوباره بیا روی این آیات تامل کنیم .
کجا باید امروز سریع شروع به توضیح اوضاع و احوال نکنیم . سریع قضاوت نکنیم . که چرا برخی مواقع اتفاقات و بیماری وجود داند .  تا جایی که میشود به پشت صحنه زندگی خودمان مراجعه کنیم .و شاید خودمان را بجای دیگری نیز بگذاریم .
درس سوم
برای مطالعه
ایوب 2 آیه 11تا 13


 ایوب   باب ۲
  دوستان ایوب۱


Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen